جملاتی از کاربرد کلمه پر بسته
صبا آهسته بگذر زانمعنبر زلف خم در خمر هزاران طایر پر بسته در وی آشیان دارد
بیدل از بال و پر بسته نیاید پرواز غنچه تا وا نشود جلوه نبخشد بورا
منم آن مرغ دلخسته، شکستهبال و پر بسته که دست آسمان دایم ز اختر میزند سنگم
نیست صائب در پر پرواز کوتاهی مرا دور باش باغبان مرغ مرا پر بسته است
غنچه خسبی است به گل راهنما بلبل را فتح ما در گره بال و پر بسته بود
صیاد از آن رخصت پرواز به ما داد چون باخبر از بال و پر بسته ما بود
برای ضبط ما پر بسته مرغان همه هم پشت همچون موج دریا
آنچه دل از عشق او کشید ندیده است صعوه پر بسته زیر پنجه ی شاهین
فلک پروانه شمع جنون است ملک پر بسته مرغ دام عشق است
تن ستاده دل رونده چون تو کیست بال و پر بسته پرنده چون تو کیست