پر افشانی
معنی کلمه پر افشانی در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه پر افشانی
چو نفس مغتنم انگار پر افشانی وحشت که بهگرد دو جهان آب زدی گر تو نشستی
دل نمی لرزد به صید رام این صیاد را در قفس زنهار بی بال و پر افشانی مباش
خاکستریم و شعله ما آرمیده نیست آیینهٔ کمین پر افشانی خودیم
هرجا تپش شمع درین خانه نهفتند ناموس پر افشانی پروانه نهفتند
تا بکی ای هدهد مشکین نفس بال و پر افشانی و رانی مگس
ذوق پر افشانی با غم نماند تیر ز شصتت به پرم آرزوست
مرا چون دل تپد در بر، دل جانانه می لرزد که شمع از بال و پر افشانی پروانه می لرزد
اگر بیدل بجایی میرسیدم از پر افشانی به آهنگ ز خود رفتن هزار انداز میکردم
به رنگ پرتو خورشید عالم را به زرگیرم اگر میل پر افشانی نماید رنگ از رویم
بشوق بال و پر افشانی فضای عدم چو گل همیشه گشاد است بال پروازم