پر افسون

معنی کلمه پر افسون در لغت نامه دهخدا

پرافسون. [ پ ُ اَ ] ( ص مرکب ) پرفریب. پردستان :
همی گفت و مژگان پر از آب کرد
پرافسون دل و لب پر از باد سرد.فردوسی.

معنی کلمه پر افسون در فرهنگ فارسی

( صفت ) پر فریب پر دستان .

جملاتی از کاربرد کلمه پر افسون

بیا ای عشق پر افسون و نیرنگ که باشد کار تو گه صلح و گه جنگ
عجبها دارد این عشق پر افسون ولی چون عاشق از خود رفت بیرون
به هر دم عشق پر افسون و نیرنگ ز هر پرده نوایی دارد آهنگ
واعظا، ما نیز بیداریم پر افسون مدم کودکان را گوش بر افسانه می‌باید نهاد
شبی، ای باد، سوی آن رخ گلگون نخواهی شد به کوی آن فریب انگیز پر افسون نخواهی شد
من نه تنهایم در عهد تو بیدل مانده که دل شهری ازان نرگس پر افسون رفت
لک السعاده ای کم وفای پر افسون چه ریزی این همه از تیغ ابروانت خون