ماهوی. [ هَُ وی ] ( ع ص نسبی ) در لغت به معنی امر مربوط به اساس و ریشه و ذات هرچیز و هرکار را گویند مثلاً بحث ماهوی یعنی بحث مربوط به اصل کار نه فروع آن. ( ترمینولوژی حقوق تألیف جعفری لنگرودی ). - دادگاه ماهوی ؛ ( اصطلاح حقوقی ) در مقابل فرجام ( دیوان کشور ) به کار رفته است و شامل مرحله نخستین و پژوهش می باشد. ( ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ). و رجوع به ماهیت شود. - رسیدگی ماهوی ؛ در مقابل رسیدگی فرجامی به کار رود و شامل رسیدگیهای دادگاه نخستین و پژوهش است. - || قسمتی از رسیدگی دادگاههای ماهوی که موجب فصل خصومت بطور مستقیم ( کلاً یا بعضاً ) می باشد. ( ترمینولوژی حقوق ، تألیف جعفری لنگرودی ). ماهوی. ( اِخ ) مرزبان مرو معاصر یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی. هنگامی که یزدگرد از سپاه عرب شکست خورد به سوی او رفت و از وی یاری خواست ولی او نسبت به یزدگرد خیانت ورزید : پیاده شد از اسب ماهوی زود بدان کهتری بندگیها فزود.( شاهنامه چ بروخیم ج 9 ص 2990 ).فرخزادچون روی ماهوی دید سراسر سپاهش رده برکشید.( شاهنامه ایضاً ).بدو گفت ماهوی کای پهلوان مرا شاه چشم است و روشن روان.( شاهنامه ایضاً ص 2991 ).چو ماهوی بدبخت خود کامه شد ازو نزد بیژن یکی نامه شد.( شاهنامه ایضاً ).و رجوع به ماهو و ماهوی سوری و ماهویه و مجمل التواریخ و القصص ص 84 و 284 شود.
معنی کلمه ماهوی در فرهنگ فارسی
ماهوی سوری حاکم خراسان . چون یزدگرد سوم به خراسان رفت . بیژن بجنگ او برخاست و شاه بگریخت و به آسیابی شد. آسیابان ماهویه را آگاه ساخت و وی بفرستاد تا یزدگرد را بکشتند . ( شاهنامه .ج ۹ ص ۳٠۱۶ - ۲۹۹٠ ) . مرزبان مرو
معنی کلمه ماهوی در دانشنامه آزاد فارسی
ماهُویْ (یا: ماهوی سوری) در شاهنامه، مرزبان (کنارنگ ) مرو در روزگار یزدگرد سوم ساسانی. یزدگرد ماهوی را از شبانی به مرزبانی رسانیده بود. چون یزدگرد در جنگ با تازیان در مانده بود، از ماهوی یاری خواست. اما ماهوی که آرزوی شاهی در سر داشت، با نیزک طرخان (در شاهنامه: بیژن طرخان)، فرمانروای طرخان نژاد و ترک سمرقند، بر ضد یزدگرد متحد شد. نیزک سپاهی به فرماندهی برسام به جنگ یزدگرد فرستاد. ماهوی از یاری یزدگرد سرباز زد و یزدگرد تنها و درمانده به آسیا بی پناه برد. آسیابان و به روایتی سواران ماهوی، به فرمان او، یزدگرد را خفته در آسیاب یافتند و کشتند و پیکر او را به رود مرو انداختند. ماهوی که شنید راهبان جسد یزدگرد را از آب گرفته و به خاک سپرده اند، همۀ آنان را کشت و تاج شاهی بر سرنهاد. سپس قصد جنگ با بیژن و گرفتن متصرفات او، سمرقند، بخارا و چاچ، کرد، اما شکست خورد و به فرمان بیژن دست و پا و گوش و بینی او را بریدند و سپس در آتش افکندند.
جملاتی از کاربرد کلمه ماهوی
تا ز خمخانه یکی دست بحمدانم برد دید چیزی بگرانسنگی چون ماهوی گرد
جهاندار زین خود نه آگاه بود که ماهوی سوریش بدخواه بود
از ایدر تو را ننگ باشد شدن به یاریِ ماهوی و بازآمدن
سبک مهتر او را بمردی سپرد جهاندیده را پیش ماهوی برد
چنین گفت ماهوی بدبخت و شوم که ایران نبُد پیش از این خویشِ روم
معمولاً گفته میشود که انصاف «تعدیل حاکمیت کامن لا» است، که به دادگاهها اجازه میدهد به صلاحدید خود عمل کنند؛ و عدالت را در مطابقت با قانون طبیعی اِعمال کنند. در عمل، انصاف مدرن با قواعد ماهوی و شکلی محدود شدهاست، و قانونگذاران انگلیسی و استرالیایی بهتمرکز بر جنبههای فنی انصاف گرویدهاند. دوازده «گزارهٔ اخلاقی مبهم»، که بهعنوان قواعد انصاف شناخته میشوند، اِعمال انصاف را هدایت میکنند، و پنج مورد دیگر نیز به آنها میتوان افزود.
فرخزاد هرمز در معیت شاه ایران تا خراسان آمد و در طوس شاه و دودمان سلطنتی را به ماهوی کنارنگ آنجا سپرد و خود برگشت. ولی ماهوی خائن شده طمع به اموال یامفت او را وسوسه کرد، بدین ترتیب برسام را برانگیخت با یزدگرد بجنگد. در جنگ متأسفانه گارد یزدگرد هم شاه را همراهی نکرد و زمانی شاه در میدان خود را تک و تنها یافت به همین سبب با همان لباس شاهانه گریخت شبانگاه به آسیابی دور افتاده پناه برد. سحرگاهان آسیابان وقتی داخل شد نوری که از زرق و برق البسه شاه ساطع میشد خیره ماند. از سوی دیگر ماهوی سخت در تعقیب شاه بود که آسیابان خبر مسرت بخشی به او داد. و سرنوشت واپسین روزهای آخرین پادشاه ساسانی اینگونه رقم خورد.
نشست او و شهروی بر پای خاست به ماهوی گفت این دلیری چراست
کلی یا معقول :نیز یا ماهوی است یا اعتباری
فیلسوفان مسلمان از برهان امکان و وجوب برای اثبات وجود خداوند استفاده کردهاند. لکن برهان مذکور با مبانی اصالت ماهیت سازگار است. در برهان امکان و وجوب از اینکه ماهیت شیء ممکن، نسبت به وجود و عدم حالت تساوی دارد نتیجه گرفته میشود که امر ممکن برای موجود شدن نیازمند مرجّح است و این مرجّح یا خود باید واجب بالذات باشد یا به دلیل محال بودن دور و تسلسل باید موجود به موجود واجب بالذات منتهی شود. بنابراین در استدلال مذکور ملاک احتیاج به علت، این است که ماهیت نسبت به وجود و عدم حالت تساوی دارد و برای موجود شدن نیازمند علتی خارج از خود است. اما با پذیرش اصالت وجود و اعتباری بودن ماهیت دیگر نمیتوان ماهیت اشیاء و امکان ماهوی آنها را ملاک احتیاج به علت دانست.
یکی از جاهای دیدنی بست قلات محلی به نام ماهوی و چشمه آرمیزی است.
بِرسام یا بَرسام، در شاهنامه نام پسر بیژن است که سرداری دلیر بود و به فرمان بیژن، برای یاری ماهوی به مرو تاخت تا در آنجا با یزدگرد سوم نبرد کند. پیمان میان ماهوی و برسام بر این بود که در صورت پیروزی برسام بر یزدگردسوم، غنائم نفیس چون تاج و تخت کیانی به برسام هدیه شود.
او چون خور و ماوری سیاهی او چون درو ماهوی خزف بود
به ماهوی گفت ای بداندیش مرد چرا دیو چشم تو را تیره کرد
چو ماهوی دل را برآورد گِرد بدانست کو نیست جز یزدگرد
جهانجوی ماهوی شوریدههُش پرآزار و بیدین خداوندکش
آتمن ماهیت روحانی همهٔ موجودات و وجود ماهوی واقعی و درونی آنها است.
امپریالیسم در عین حال مرحله تلاشی سرمایهداری، مرحله پوسیدگی و احتضار آنست. در این مرحله در مجموع سیستم جهانی سرمایهداری، شرایط برای انقلاب اجتماعی نضج پیدا میکند. تضاد بین دول امپریالیستی و کشورهای وابسته و مستعمره، تضاد بین خود دول امپریالیستی هرچه بیشتر شدیدتر میشود. واضح است که تشدید تضادها و پوسیدگی ماهوی امپریالیسم به معنای رکود و جمود مطلق سرمایهداری نیست.
به لحاظ ماهوی بخشنامه نباید با منابع حقوقی برتر مثل قانون و آییننامه در تعارض باشد.
مفهوم ماهوی یا معقول اول تصوریست که عروض و اتصافش در خارج است مثل انسان یعنی دارای مصداق در خارج و قابل حمل در خارج است مثلاً احمد انسان است.