معنی کلمه نغمه پرداز در لغت نامه دهخدا
- نغمه پرداز شدن ؛ آواز خواندن :
مغنی چنان نغمه پرداز شد
که پیراهنش پرده ساز شد.ملاطغرا ( از آنندراج ).|| موسیقی دان. ( یادداشت مؤلف ).
نغمه پرداز
- نغمه پرداز شدن ؛ آواز خواندن :
مغنی چنان نغمه پرداز شد
که پیراهنش پرده ساز شد.ملاطغرا ( از آنندراج ).|| موسیقی دان. ( یادداشت مؤلف ).
معنی کلمه نغمه پرداز در فرهنگ عمید
۲. سرودگو، آواز خوان.
معنی کلمه نغمه پرداز در فرهنگ فارسی
جملاتی از کاربرد کلمه نغمه پرداز
ساز دست و شمشیرش تا ابد در آواز است گوئی از بم وزیرش زهره نغمه پرداز است
عنادل زان جلاجل نغمه پرداز درین فیروزه کاخ افکنده آواز
هر کس سخنی گوید از آغاز وجود از مطرب عشوه ساز نغمه پرداز وجود
گاه با قوال دمساز آمدی با مغنی نغمه پرداز آمدی
به یکسو حوریان نغمه پرداز به گل رویی لب ش ان بلبل آواز
بگفت آن دو مرغ سخن ساز را دو خنیاگر نغمه پرداز را
نه این خنیاگران نغمه پرداز زند ناهید چنگی زخمه ساز
چو رود می گساران نغمه پرداز چو موسیقار امواجش خوش آواز
چنین زد نغمه پرداز حکایت نمک با زخمه بر تار روایت
اندرین عرصه گمرهی از هوش نغمه پرداز گشته ای کو گوش؟