نعجه

معنی کلمه نعجه در لغت نامه دهخدا

( نعجة ) نعجة. [ ن َ ج َ ] ( ع اِ ) ماده میش. ( ترجمان علامه جرجانی ص 100 ) ( مهذب الاسماء ) ( منتهی الارب ) ( دهار ). میش ماده. ( آنندراج ) ( از اقرب الموارد ). میش. ( غیاث اللغات ). گوسفند ماده. ج ، نَعَجات و نعاج. || گاو. ( از تاج العروس ) ( از اقرب الموارد ). گاو دشتی. ( منتهی الارب ) . || ماده گوسفند و آهو و گاو و گوسفند کوهی. ( از متن اللغة ). ماده آهو و ماده گاو دشتی. ( دهار ). ج ، نعاج ، نعجات. || به کنایت زن را نعجة گویند. ( از تاج العروس ) ( از متن اللغة ).
نعجه. [ ن َج َ ] ( ع اِ ) نعجة. رجوع به نَعجَة شود :
همچو داودم نود نعجه مراست
طَمْع در نعجه حریفم هم بجاست.مولوی.

معنی کلمه نعجه در فرهنگ عمید

گوسفند، ماده میش.

معنی کلمه نعجه در فرهنگ فارسی

میش، گوسفندماده، نعاج ونعجات جمع
(اسم ) گوسفند ماده جمع: نعاج نعجات .

معنی کلمه نعجه در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نَعْجَةً: گوسفند ماده - میش
معنی نِعَاجِهِ: گوسفندانش (جمع : نعجة به معنی گوسفند ماده یا میش)
معنی نَعْجَتِکَ: گوسفند تو(نعجة به معنی گوسفند ماده یا میش)
ریشه کلمه:
نعج (۴ بار)
«نَعْجَة» به معنای «میش» (گوسفند ماده) است، و به گاو وحشی و گوسفند کوهی ماده، نیز گفته می شود.
نَعْجَة به معنی میش است جمع آن نَعاج است راغب گاو ماده و آهوی ماده را نیز در آن داخل دانسته است . یعنی‏گفت: این برادر من است نودونه تامیش دارد و من فثط یک میش دارم می‏گوید آن را به من تملیک کن (رجوع به کفل) و در سخن بر من غلبه کرده، داود گفت: برادرت در این تقاضا بر تو ستم کرده و بسیاری از شرکاء بعضی بر بعضی تجاوز می‏کنند. راجع به این ماجری رجوع شود به «داود»، این لفظ بیشتر از چهاربار د رکلام الله نیامده است.

جملاتی از کاربرد کلمه نعجه

همچو داودم نود نعجه مراست طمع در نعجهٔ حریفم هم بخاست