یاقوت بار. ( نف مرکب ) که یاقوت از آن می بارد : بیا ساقی آن آب یاقوت وار درافکن بدان جام یاقوت بار .نظامی. || اشک خونین بارنده. اشکبار : یاقوت بار کردی عشاق لاله رخ را از نوک کلک نرگس بر لوح کهربائی.سنائی.دلم نماند ز بس چون حبیب هر ساعت که در دو دیده یاقوت بار برگردد .سعدی.
معنی کلمه یاقوت بار در فرهنگ فارسی
که یاقوت می بارد
جملاتی از کاربرد کلمه یاقوت بار
که هر روز یاقوت بار آورد برش تازیان بر کنار آورد
سرو سیمینی و سیمین سرو را یاقوت بار جزع من بی سیم و بی یاقوت تو یاقوت بار
درختش همه زرّ و یاقوت بار همه برگ او زُمْرُد آبدار
دلم نماند پس این خون چیست هر ساعت که در دو دیده یاقوت بار برگردد
گرنه قوت از دیده یاقوت بار من گرفت پس چرا آورد سیمین سرو تو یاقوت بار
توراست پروین زیر دو دانهٔ یاقوت مراست دیدهٔ یاقوت بار بر پروین
بر عشق و حسرت لب یاقوت رنگ تو دارم گوا دو دیده یاقوت بار خویش
مانده ام با دیده یاقوت بار تا تو را دیدستم از یاقوت لب
جان را فدای دلبر یاقوت لب کنم گر بینمش به دیدهٔ یاقوت بار خویش