گوهرریز. [ گ َ / گُو هََ ] ( نف مرکب ) ریزنده گوهر. کسی که جواهر نثار کند. ( ناظم الاطباء ). پاشنده جواهرات. پخش کننده گوهر. گوهرپاش. گوهرریز. [ گ َ / گُو هََ] ( اِخ ) نام قناتی در کرمان باشد. ( ناظم الاطباء ).
معنی کلمه گوهرریز در فرهنگ عمید
۱. آنچه از آن گوهر فرو ریزد. ۲. [مجاز] چشم گریان.
معنی کلمه گوهرریز در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - ریزند. گوهر آنکه جواهر نثار کند . ۲ - ریزند. قطرات ( ابر ) : بگردون تیره ابری بامدادان برشد از دریا جواهر خیز و گوهر ریز و گوهر بیز و گوهرزا ( قا آنی ) نام قناتی در کرمان باشد
جملاتی از کاربرد کلمه گوهرریز
و آنچه زان دریادل زر بار گوهرریز بود از وجود آمد به استمرار و ادرار و دوام
داشت ارزانی خیالت دوش تشریف قدوم مردم چشم منش از گریه گوهرریز کرد