چهل صبح

معنی کلمه چهل صبح در لغت نامه دهخدا

چهل صبح. [ چ ِ هَِ ص ُ ] ( اِ مرکب ) رجوع به چل صبح شود.

۱. به عقیدۀ قدما، چهل صباح که در آن تخمیر طینت آدم شده است، چهل صباحی که گل آدم تخمیر شد.
۲. چهل صبح یا چهل روز که برای عبادت و ریاضت اختصاص می دهند.

به‌دست خویش چهل صبح بامداد الست ندید تخم گلی تا نکشت در گل ما

علم چهل صبح را مکتبی آراسته روح مثاله نویس نوح خلیفه کتاب

کز برای پخته گشتن کرد آدم را، الاه در چهل صبح الاهی طینت پاکش خمیر

گر چهل صبح از سر اخلاص مخلصی گرد عاشقان گردد

در ازل حق به چهل صبح به مهرت ای جان گل ما را همه در مهر و محبت بسرشت