هامون بر. [ موم ْ ب ُ ] ( نف مرکب ) گذاره کننده هامون. هامون برنده. هامون سپر. دشت و بیابان پیما. هامون گذار : نیزه ای اندر بنان اخترکن و جیحون مضا باره ای در زیر ران هامون بر و گردون سپر.سنائی.
معنی کلمه هامون بر در فرهنگ فارسی
(صفت ) عبورکننده ازهامون هامون گذار: (( نیزهای اندر بنان اخترکن و جیحون مضا باره ای درزیرران هامون بروگردون سپر. ) ) ( قابوسنامه ) گذاره کننده هامون هامون برنده
جملاتی از کاربرد کلمه هامون بر
چو زرین دید از آتش افسر کوه دوان آمد ز هامون بر سر کوه
ز هامون بر آن تند بالا کشید چو نزد سپهدار برزو رسید
ز هامون بر مرغزاری رسید درخت و گیا دید و هم سایه دید
چنین گفت دیدم گرت باور است که یک دانه گندم به هامون بر است
چون گشت به هامون بر قادر به شبیخون بر مریخ به گردون بر بیرون نکشد خنجر
ز هامون بر آن خامه ریگ رفت دل مرد از اندیشه در تن بتفت
ز بیم تیرش که گشت بر پلنگان چاه ز بیم یوزش هامون بر آهوان شد تنگ
ز هامون بر آمد به بالای زین بر آورد گرز گران را ز کین
بخندید چون گل رخ تاج بخش ز هامون بر آمد بر افراز رخش
گر به هامون بر خیال حلم او یابد گذار ور به گردون بر نسیم جود او یابد گذر