هاروت و ماروت

معنی کلمه هاروت و ماروت در فرهنگ فارسی

نام دو تن از فرشتگان افسانه ای که به زمین آمدند و مرتکب گناه شدند و در چاه بابل زندانی گشتند . داستان هاروت و مارت از قصص بسیار کهن است . دو کلمه نامبرده در السنه سامی نام دو فرشته محسوب میشده است و در ادبیات اوستائی بشکل دو واژه هئوروتات ( کمال ورسائی ) و امرتات ( جاودانی ) آمده و در ادبیات نامبرده این دو در ردیف هفت امپاسپندان محسوب شده اند در ادبیات اسلامی ( پارسی و تازی ) بواسطه ذکری که در قر آن مجید از دو فرشته نامبرده شده نام آندو بسیار مشهور و حتی ضرب المثل گردیده است . شرح حال این دو فرشته چنین است که اینها به زمین بابل نازل شدند و بعلت گناهی که مرتکب شدند در چاه بابل آویخته شدند. هاروت و ماروت بخاطر آنکه برای آموختن سحر به مردم جهت آشکار کردن مفاسد آنان بزمین آمدند و برای آزمایش و تنبیه دیگر فرشتگان معذب شدند مشهورند و بسبب این روایات نام هاروت و ماروت در سحر آموزی و حیله گری و عصیان و غرور در ادبیات پارسی و تازی مثل گردید فردوسی گوید : گهی می گسارید و گه جنگ ساخت تو گفتی که هاروت نیرنگ ساخت

معنی کلمه هاروت و ماروت در دانشنامه آزاد فارسی

نام دو فرشتۀ بابل که بنابه مفاد آیۀ ۱۰۲ سورۀ بقرهبه مردمحقیقت سحر را می آموختند تا آنان در برابر کسانی که دست به سحر می آلودند، فریفته نشوند و با ابطال سحر آنان و رسوا کردن ساحران ستمگر از شر آن ها جلوگیری کنند. از این رو به کسی چیزی نمی آموختند مگر این که ابتدا به او هشدار می دادند که ما فتنه و مایۀ آزمایش توایم، زنهار با استعمال بی مورد سحر کافر نشوی و آن را تنها در مورد ابطال سحر ساحران به کاربندی، ولی مردم چیزهایی از آن دو آموختند که با آن اعمال نامشروع از قبیل ایجاد اختلاف بین زن و شوهر و شر و فساد به راه می انداختند و به انجام کارهایی مبادرت می کردند که جز ضرر و زیان چیزی برای آن ها در بر نداشت. در مورد این دو فرشته در برخی روایات مطالبی ذکر شده با این مضمون که آن ها پس از نازل شدن بر زمین گرفتار گناهان بزرگ شدند و در نتیجۀ آن دچار عذاب الهی شده و در بابل در چاهی محبوس شدند یا تا قیامت بین زمین و آسمان معلق گردیدند. به عقیدۀ محققان، ازجمله علامه طباطبایی در المیزان، این خرافات اسرائیلیاتی است که توسط یهودیان در روایات اسلامی وارد گردیده است.

معنی کلمه هاروت و ماروت در دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] امام صادق (ع)فرموده اند:بعد از نوح(ع) ساحران و خیال پردازان فزونی یافتند، خداوند دو ملک را به سوی پیامبر آن عصر فرستاد تا راز ساحران را بر ملا سازد و شیوه ابطال سحر را به مردم بیاموزند.
نام (هاروت) و (ماروت) به عقیده بعضی از نویسند گان، ایرانی الاصل است او می گوید در کتاب ارمنی با نام (هرروت) به معنی حاصلخیزی و(مروت) به معنی (بی مرگی) برخورد کرده است، او معتقد است که هاروت و ماروت ماخوذ از این دو لفظ می باشد. ولی این استنباط دلیل روشنی ندارد.در (اوستا) الفاظ (هرودات) که همان (خرداد) باشد و همچنین (امردات) به معنی بی مرگ که همان (مرداد) است به چشم میخورد.دهخدا در لغت نامه خود نیز مطلبی در این زمینه نقل کرده است که بی شباهت به معنی اخیر نیست.و عجیب اینکه: بعضی هاروت و ماروت را دو مرد از ساکنان بابل دانسته اند و بعضی حتی آنها را به عنوان شیاطین معرفی کرده اند در حالی که آیه فوق به وضوح این مسائل را رد می کند.
هاروت و ماروت در قرآن
تنها ارتباط موضوعی داستان هاروت و ماروت با آنچه در روزگار حکومت سلیمان به وسیله شیاطین رخ داده،سبب شده که نام سلیمان در آیه۱۰۲ سوره بقره یاد شود. اغلب مفسران زمان رخداد واقعه را،عصر ادریس پیامبر می دانند و ربطی به عصر سلیمان نبی نداشته.خداوند در قرآن میفرماید:وَ اتَّبَعُوا مَا تَتْلُوا الشیَطِینُ عَلی مُلْکِ سلَیْمَنَ وَ مَا کفَرَ سلَیْمَنُ وَ لَکِنَّ الشیَطِینَ کَفَرُوا یُعَلِّمُونَ النَّاس السحْرَ وَ مَا أُنزِلَ عَلی الْمَلَکینِ بِبَابِلَ هَرُوت وَ مَرُوت وَ مَا یُعَلِّمَانِ مِنْ أَحَدٍ حَتی یَقُولا إِنَّمَا نحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ فَیَتَعَلَّمُونَ مِنْهُمَا مَا یُفَرِّقُونَ بِهِ بَینَ الْمَرْءِ وَ زَوْجِهِ وَ مَا هُم بِضارِّینَ بِهِ مِنْ أَحَدٍ إِلا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ یَتَعَلَّمُونَ مَا یَضرُّهُمْ وَ لا یَنفَعُهُمْ وَ لَقَدْ عَلِمُوا لَمَنِ اشترَاهُ مَا لَهُ فی الاَخِرَةِ مِنْ خَلَقٍ وَ لَبِئْس مَا شرَوْا بِهِ أَنفُسهُمْ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ(۱۰۲)وَ لَوْ أَنَّهُمْ ءَامَنُوا وَ اتَّقَوْا لَمَثُوبَةٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ خَیرٌ لَّوْ کانُوا یَعْلَمُونَ(۱۰۳). (یهود) از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواند ند پیروی می کردند، سلیمان هرگز (دست به سحر نیالود و کافر نشد، ولکن شیاطین کفر ورزید و به مردم تعلیم سحر دادند (و نیز یهود) از آنچه بر دو فرشته بابل (هاروت ) و (ماروت ) نازل شد پیروی کردند، (آنها طریق سحر کردن را برای آشنائی به طرز ابطال آن به مردم یاد می دادند) و به هیچ کس چیزی یاد نمی دادند مگر اینکه قبلا به او می گفتند ما وسیله آزمایش شما هستیم، کافر نشوید (و از این تعلیمات سوء استفاده نکنید) ولی آنها از آن دو فرشته مطالبی را می آموختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائی بیا فکنند (نه اینکه از آن برای ابطال سحر استفاده کنند) ولی هیچگاه بدون فرمان خدا نمی توانند به انسانی ضرر برسانند، آنها قسمت هایی را فرا می گرفتند که برای آنان زیان داشت و نفعی نداشت، و مسلما می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد بهره ای در آخرت نخواهد داشت و چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن می فروختند اگر علم و دانشی می داشتند!.و اگر آنها ایمان می آوردند و پرهیز کاری پیشه می کردند پاداشی که نزد خداوند بود برای آنان بهتر بود، اگر آگاهی داشتند.
سلیمان و ساحران بابل
از احادیث چنین بر می آید که در زمان سلیمان پیامبر (ع) گروهی در کشور او به عمل سحر و جادو گری پرداختند سلیمان دستور داد تمام نوشته ها و اوراق آنها را جمع آوری کرده در محل مخصوصی نگهداری کنند. این نگهداری شاید به خاطر آن بوده که مطالب مفیدی برای دفع سحر ساحران در میان آنها وجود داشته.پس از وفات سلیمان گروهی آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه و تعلیم سحر کردند، بعضی از این موقعیت استفاده کرده و گفتند سلیمان اصلا پیامبر نبود بلکه به کمک همین سحر و جادو گری ها بر کشورش مسلط شد و امور خارق العاده انجام می داد!گروهی از بنی اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و سخت به جادوگری دل بستند، تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند.هنگامی که پیامبر اسلام (ص) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان از پیامبران خدا بوده است، بعضی از احبار و علمای یهود گفتند: از محمد تعجب نمی کنید که می گوید سلیمان پیامبر است در صورتی که او ساحر بوده.؟این گفتار یهود علاوه بر اینکه تهمت و افترای بزرگی نسبت به این پیامبر الهی محسوب می شد لازمه اش تکفیر سلیمان (ع) بود، زیرا طبق گفته آنان سلیمان مرد ساحری بوده که خود را به دروغ پیامبر خوانده و این عمل موجب کفر است.آیات فوق به آنها پاسخ می گوید. به هر حال نخستین آیه مورد بحث فصل دیگری از زشت کاری های یهود را معرفی می کند که پیامبر بزرگ خدا سلیمان را به سحر و جادوگری متهم ساختند، می گوید: آنها از آنچه شیاطین در عصر سلیمان بر مردم می خواندند پیروی کردند.ضمیر در جمله (و اتبعوا) ممکن است اشاره به یهودیان معاصر پیامبر باشد و یا معاصران سلیمان و یا همه آنان.منظور از(شیاطین) نیز ممکن است، انسانهای طغیان گر و یا جن و یا اعم از هر دو باشد.سپس قرآن به دنبال این سخن اضافه می کند سلیمان هرگز کافر نشد. او هرگز به سحر توسل نجست، و از جادوگری برای پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد،(ولی شیاطین کافر شدند، و به مردم تعلیم سحر دادند). آنها (یهود) همچنین از آنچه بر دو فرشته بابل، هاروت و ماروت نازل گردید پیروی کردند.آری آنها از دو سو دست به سوی سحر دراز کردند، یکی از سوی تعلیمات شیاطین در عصر سلیمان، و دیگری از سوی تعلیماتی که بوسیله هاروت و ماروت دو فرشته خدا در زمینه ابطال سحر به مردم داده بودند.در حالی که دو فرشته الهی تنها هدف شان این بود که مردم را به طریق ابطال سحر ساحران آشنا سازند و لذا به هیچکس چیزی یاد نمی دادند، مگر اینکه قبلا به او می گفتند: ما وسیله آزمایش تو هستیم کافر نشو! و از این تعلیمات سوء استفاده مکن.خلاصه، این دو فرشته زمانی به میان مردم آمد ند که بازار سحر داغ بود و مردم گرفتار چنگال ساحران، آنها مردم را به طرز ابطال سحر ساحران آشنا ساختند ولی از آنجا که خنثی کردن یک مطلب (همانند خنثی کردن یک بمب ) فرع بر این است که انسان نخست از خود آن مطلب آگاه باشد و بعد طرز خنثی کردن آن را یاد بگیرد، ناچار بودند فوت و فن سحر را قبلا شرح دهند.ولی سوء استفاده کنند گان یهود همین را وسیله قرار دادند برای اشاعه هر چه بیشتر سحر و تا آنجا پیش رفتند که پیامبر بزرگ الهی، سلیمان را نیز متهم ساختند که اگر عوامل طبیعی به فرمان او است یا جن و انس از او فرمان می برند همه مولود سحر است آری این است راه و رسم بدکاران که همیشه برای توجیه مکتب خود، بزرگان را متهم به پیروی از آن می کنند. به هر حال آنها از این آزمایش الهی پیروز بیرون نیآ مد ند از آن دو فرشته مطالبی را می آمو ختند که بتوانند به وسیله آن میان مرد و همسرش جدائی بیا فکنند.ولی قدرت خداوند ما فوق همه این قدرتها است، آنها هرگز نمی توانند بدون فرمان خدا به احدی ضرر برسانند.آنها قسمت هایی را یاد می گرفتند که برای ایشان ضرر داشت و نفع نداشت.آری آنها این برنامه سازنده الهی را تحریف کردند بجای اینکه از آن به عنوان وسیله اصلاح و مبارزه با سحر استفاده کنند، آن را وسیله فساد قرار دادند با اینکه می دانستند هر کسی خریدار این گونه متاع باشد بهره ای در آخرت نخواهد داشت.چه زشت و ناپسند بود آنچه خود را به آن فروختند اگر علم و دانشی می داشتند.آنها آگاهانه به سعادت و خوشبختی خود و جامعه ای که به آن تعلق داشتند پشت پا زدند و در گرداب کفر و گناه غوطه ور شدند در حالی که اگر ایمان می آوردند و تقوا پیشه می کردند پاداشی که نزد خدا بود برای آنان از همه این امور بهتر بود، اگر توجه داشتند.
ماجرای هاروت و ماروت
...
[ویکی شیعه] هاروت و ماروت دو فرشته بودند که پس از وفات حضرت سلیمان(ص)به مردم، سحر می آموختند تا جادوی ساحران را از بین ببرند. اما مردم از این علم در راه شر استفاده کردند. قرآن در آیهٔ ۱۰۲ سوره بقره به ماجرای آن دو اشاره کرده است.
هاروت و ماروت، دو فرشته الهی بوده اند که خداوند آن ها را به شهر بابِل فرستاد: «وَ مَا أُنزِلَ عَلیَ الْمَلَکَینْ‏ِ بِبَابِلَ هَارُوتَ وَ مَارُوت‏؛ آنچه بر دو فرشته هاروت و ماروت در شهر بابل نازل شد.»
پیرامون واژه هاروت و ماروت، اختلاف وجود دارد:

جملاتی از کاربرد کلمه هاروت و ماروت

در قرآن فقط یک بار به نام بابل اشاره شده است که مربوط به داستان هاروت و ماروت است و اشاره ای به داستان برج بابل در قرآن نشده است. قرآن اختلاف در زبان و نژادها را از آیات خدا ذکر می‌کند.
وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ الآیة... این ما بر دو وجهست یکی بمعنی نفی یعنی که هرگز بر آن دو فریشته جادویی نفرستادند از آسمان. و بمعنی دیگر نفی نیست و تعلق باول آیت دارد. میگوید کتاب خدا پس پشت انداختند وانگه پس روی کردند دو چیز را یکی ما تَتْلُوا الشَّیاطِینُ عَلی‌ مُلْکِ سُلَیْمانَ و دیگر وَ ما أُنْزِلَ عَلَی الْمَلَکَیْنِ یکی آنچه شیاطین خواندند دیگر آنچه در بابل به هاروت و ماروت فرو آمد، و آن سحرست میکنند، و در آن تعزیم و تعوید می‌آرند در تسخیر جن بنامهایی از نامهای خدای عز و جل که از آسمان فرود آمد.
خوی آن هاروت و ماروت ای پسر چون بگشت و دادشان خوی بشر
ببین تا چند گه هاروت و ماروت بمانده سرنگون بی آب و بی قوت