گربه روی

معنی کلمه گربه روی در لغت نامه دهخدا

گربه روی. [ گ ُ ب َ / ب ِ ] ( ص مرکب ) ناسپاس :
جز بمادندر نماند این جهان گربه روی
با پسندر کینه دارد همچو با دختندرا.رودکی.

جملاتی از کاربرد کلمه گربه روی

دمادم بشویند چون گربه روی طمع‌کرده در صیدِ موشانِ کوی
ویلیس در برنامهٔ آموزشی نمایش در دانشگاه ایالتی مونت‌کلر ثبت‌نام کرد. او آن‌جا برای بازی در نمایش گربه روی شیروانی داغ انتخاب شد. او این آموزشگاه را در سال ۱۹۷۷ ترک کرد و به شهر نیویورک نقل مکان کرد، جایی که برای هزینه‌های شخصی خود اوایل دههٔ ۱۹۸۰ به عنوان متصدی بار در منهتن مشغول به کار شد. او در این هنگام در محلهٔ هلز کیچن زندگی می‌کرد.
چو گربه روی شویی بعد از این زود زنی باری دوی سر بر زمین زود