جملاتی از کاربرد کلمه کج دار کرد خون همه به گردن زلف گفت کج دار طره را و مریز ساقی بکفم نهاده جام لبریز میگویدم آنگاه که کج دار و مریز گفتههای زلف کجم دار به دست و مگوی ماند این هم به همان نکته که کج دار و مریز