کار دیو

معنی کلمه کار دیو در لغت نامه دهخدا

کار دیو. [ رِ وْ ] ( ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از کار وارونه و بخلاف عادت.کار دیو است و وارونه .

جملاتی از کاربرد کلمه کار دیو

چنین گفت با دل که از کار دیو مرا دور داراد گیهان خدیو
نخستین گفت کاینها کار دیو است همیشه کار دیوان مکر و ریو است
ز کار بیابان و آهو و گرگ همان آتش و کار دیو سترگ
وگر نیز جویی چنین کار دیو ببرد ز تو فر کیهان خدیو
چو آگه شد از رستم و کار دیو پر از خون شدش دیده دل پرغریو
بود کز شتاب اندر آید به آب که از کار دیو است کار شتاب
قوله تعالی: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا ای ایشان که بگرویدند! إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ می و قمار، وَ الْأَنْصابُ وَ الْأَزْلامُ و سنگها و تیرها، رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ زشتی و ناراستی از کار دیو است، فَاجْتَنِبُوهُ بپرهیزید از آن، لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ (۹۰) تا پیروز مانید.
شوی کار دیو بدآیین کنی پس آنگاه بر دیو نفرین کنی
پشیمان گشت ازان اندیشه کردن که کار دیو بود آن پیشه کردن
نداری از خدا آخر خبر هیچ که کار دیو می‌خواهی دگر هیچ