چرخ کار

معنی کلمه چرخ کار در لغت نامه دهخدا

چرخ کار. [ چ َ ] ( ص مرکب )تراشکار. متخصص تراش دادن فلزات. چرخ گر. استاد صنعت تراشکاری. رجوع به چرخ کاری و چرخ گر و چرخ گری شود.

معنی کلمه چرخ کار در فرهنگ عمید

۱. کسی که با چرخ کار می کند.
۲. کسی که با چرخ چاقوتیزکنی کارد و چاقو تیز می کند.
۳. آن که با ماشین تراش، فلزات را تراش می دهد، تراش کار.

معنی کلمه چرخ کار در فرهنگ فارسی

تراشکار . چرخ گر . مخصوص تراش دادن فلزات .
کسی که باچرخ کارمیکند، وکاردوچاقوتیزمیکند

جملاتی از کاربرد کلمه چرخ کار

غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند زانکه بلندی دهد، تا بتواند فکند
ز چرخ کار به جز تاب و پیچ نیست خوش آن که پیکرش را به گرداب می به تاب انداخت
دشمنت نقشی نزد کز طاس چرخ کار خود چون مهره در ششدر نیافت
گر هفت چرخ کار رما سر به ره نکرد زان لب سه بوسه کار مرا سر به ره کند
کار فرمای چرخ کار افزای نسق آرای ملک بار خدای
غره مشو گر ز چرخ کار تو گردد بلند زانک بلندت کند تا بتواند فکند
یکی حلقه زرین بدی ریخته ازان چرخ کار اندر آویخته
از گشت چرخ کار به سامان نیافتم وز دور دهر عمر تن آسان نیافتم
ز چرخ کار مرا رونقی پدید آمد که با وصال و جمال تو کارکار من است
کشیدن چنان چرخ کار منست مرا هست موم ار ترا آهنست