چاو چاوان. ( نف مرکب ، ق مرکب ) در حال چاویدن. ناله کنان. بانگ زنان. بانگ کنان ببانگی که مرغ جوجه دار کند خواندن جوجه های خود را. تیز تیز ناله کنان و بانگ زنان چون مرغی که دنبال جوجه گم گشته گردد : مرغ دیدی که بچه زو ببرند چاوچاوان درست چونان است. || تیزتیز ناله و بانگ کنان از درد عشق. || معوج و غیر مستقیم و منحرف. || گمراه. ( ناظم الاطباء ). و رجوع به چاوچاو شود.
معنی کلمه چاو چاوان در فرهنگ عمید
= چاو۲: مرغ دیدی که بچه زو ببرند / چاوچاوان درست چونان است (رودکی: ۴۹۴ ).
معنی کلمه چاو چاوان در فرهنگ فارسی
در حال چاویدن . ناله کنان . بانگ زنان بانگ کنان ببانگی که مرغ جوجه دار کند خواندن جوجه های خود را .