چارموج. [ م َ / مُو ] ( اِ مرکب ) چهارموج. چارموجه. طوفان. گرداب که بهندی «بهنور» گویند. ( آنندراج ) : کسی کزشش جهت کرده کناره فتد در چارموج از حسن پنجاب.آرزو ( از آنندراج ).و رجوع به چارموجه شود.
معنی کلمه چار موج در فرهنگ فارسی
چهار موج . چار موجه . طوفان . گرداب که بهندی . گویند .
جملاتی از کاربرد کلمه چار موج
چار دیوار است دیگر، چار موج بحر غم ساحل آن دامن صحرای عشرت گستر است
از چار موج دجله اضداد کشتیام بیرون ز ورطه خطر آمد هزار شکر
در چار موج بحر عدم غرق می شدی فلک وجود گر نرساندی تو بر کنار
در آن چار دیوار بنهاد پا درآمد درآن چار موج فنا
کشتی ما ایمن است از چار موج حادثات شد و لای «پنج تن» ما را پناه از شش جهت
فلک وجود را نه اگر بود ناخدای در چار موج بحر عدم بود غوطه ور
بختم چو کشتیای است فتاده به چار موج سکان فرو گسسته و بشکسته بادبان
ربط اجزای عناصر بس که بیشیرازه بود هریکی را چار موج فتنه توفان یافتم
زین دل که بسته ایم به این جسم عنصری در چار موج حادثه لنگر فکنده ایم
نه اکنون از غمت در چار موج اشکم افتاده که عمری شد درین گرداب سرگردان چو خس باشم