پیشاور
معنی کلمه پیشاور در فرهنگ فارسی
معنی کلمه پیشاور در دانشنامه عمومی
معنی کلمه پیشاور در دانشنامه آزاد فارسی
دانشکده اسلامیه، پیشاوَر
مرکز استان سرحدی شمال غربی، در پاکستان، به فاصله ۱۸کیلومتری شرق گردنۀ خیبر، نزدیک رود بارا. جمعیت آن ۹۸۸هزار نفر است (۱۹۹۸). پیش از تجزیۀ شبه قارۀ هند بخشی از هند مسلمان بود. رود سند آن را از پنجاب و هزاره جدا، و گردنۀ خیبر آن را به افغانستان متصل می کند. در ادبیات کهن سانسکریت و آثار استرابو، آریان، و بطلیموس به این شهر اشاره شده است. نام کنونی آن واژه ای فارسی و به معنی مرز است. پیشاور زمانی بخشی از سلطنت بودایی قندهار بود. در عهد غزنویان اسلام در آن جا رواج یافت. در ۵۷۵ق به دست غوریان افتاد و ۴۰ سال بعد چنگیزخان مغول آن را ویران کرد. در قرن ۱۲ق نادرشاه، و در اوایل قرن ۱۹ سیک ها این شهر را اشغال کردند. در ۱۸۴۹، بریتانیا پنجاب و پیشاور را تصرف کرد. پیشاور تا تأسیس استان سرحدی شمال غربی، بخشی از پنجاب بود. بناهای مهم آن عبارت اند از قلعۀ بالاحصار و مسجد مهابات. دانشگاه پیشاور از بزرگ ترین دانشگاه های پاکستان است. ساکنان این شهر مسلمان و اکثراً پاتان اند.
شهر تاریخی پیشاور در دوره کوشان با نام پوروشاپورا شناخته می شد.
معنی کلمه پیشاور در دانشنامه اسلامی
این شهر با ۷۷۳، ۲۱۸، ۱ تن جمعیت (۱۳۸۴ش/۲۰۰۵م) در °۳۴ و ´۱ عرض شمالی و°۷۱ و ´۳۳ طول شرقی در ۲۴ کیلومتری دهانۀ شرقی تنگۀ خیبر بر کرانۀ غربی رودخانۀ «بارا» از شاخابه های رودخانۀ کابل در شمال غربی پاکستان جای دارد
بخش قدیمی و امروزی پیشاور
شهر پیشاور از دو بخش قدیمی و امروزی تشکیل شده است. بخش قدیمی آن که دارای ۲۰ دروازه است، به سبک شهرهای پرجمعیت آسیای مرکزی است و خانه هایی از خشت با کوچه های تنگ و پرپیچ و خم دارد. بخش نوساز شهر که در واقع یک منطقۀ نظامی است، دارای خانه هایی بزرگ و خیابان هایی منظم و مشجر است و تأسیساتی متعلق به نیروی هوایی ارتش پاکستان در آن قرار دارد. پیشاور یکی از شهرهای زیبا و خوش آب و هوای پاکستان است. هوای شهر اگرچه در تابستان گرم و در زمستان نسبتاً سرد است، اما چنان نیست که برف ببارد و سرمای آن قابل تحمل است.
معرفی اجمالی
جمعیت پیشاور از دو گروه عمدۀ قومی پشتوها (که اکثریت جمعیت شهر را تشکیل می دهند) و پیشاوری ها (که از مردمان بومی این منطقه هستند) تشکیل شده است. افزون بر این دو گروه قومی، اقوام تاجیک، هزاره و همچنین کولی ها نیز در این شهر به سر می برند. بیشتر مردم این شهر به زبان پشتو سخن می گویند؛ در عین حال، زبان های فارسی، هندکو، پنجابی و اردو نیز در پیشاور گویشورانی دارد. مردم پیشاور مسلمان، و پیرو مذاهب تسنن و تشیع هستند. در این شهر گروهی صنعتگر ماهر در دکه های کوچک به ساختن ظروف مسی، دست بند، گوشواره و دیگر زیورآلات می پردازند. منسوجات ابریشمی و کتانی، فرآورده های غذایی، تولید کفش و سفالگری عمده ترین محصولات صنعتی این شهر است.
پیشینۀ تاریخی
...
جملاتی از کاربرد کلمه پیشاور
پس از مرگ احمدشاه در سال ۱۷۷۲، پسرش تیمورشاه درانی فرمانروای بعدی امپراتوری درانی شد. در زمان تیمور، پایتخت از قندهار به کابل منتقل شد و پیشاور به عنوان پایتخت زمستانی انتخاب شد. با وجودیکه حاکمیت تیمورشاه در صلح سپری شد با این حال، قرن نوزدهم آغاز پایههای تخریب امپراتوری درانی توسط قدرتهای خارجی و داخلی گردید. سرزمینهای پیشاور، مولتان و کشمیر طی حملات امپراتوری سیک و پشتیبانی انگلیسها واقع شد. در داخل دوستمحمد خان بارکزایی خوانواده درانی را برانداخته و قدرت را از سدوزاییها به بارکزاییها منتقل کرد. امپراتوری درانی به عنوان سیاست اساسی دولت - ملت مدرن افغانستان در نظر گرفته میشود و احمدشاه به عنوان بابای ملت شناخته میشود.
شبکه القاعده در بدو امر در سال ۱۹۸۸ در پیشاور پاکستان تأسیس شد.
مختار در سال ۱۹۵۲، به دلیل تلاش برای قتل در کوهات بازداشت شد و به هفت سال تبعید و کار سخت محکوم شد. پس از گذراندن یک سال و نیم در زندان "دی. ای. خان" به زندان پیشاور فرستاده شد و هجده سال بعد را بدون اتهام یا جرمی در این زندان سپری کرد. در سال ۱۹۷۰ هنگامی که یکی از زندان بانان متوجه نگهداری بیدلیل وی در زندان شد، او را از زندان آزاد کردند. اما او دوباره در کراچی بازداشت شد و تا سال ۱۹۸۷ در زندان باقیماند. مورد قضائی وی توسط انصار برنی شناسایی شد و به دادگاه عالی سندز ارجاع داده شد. وی در نهایت پس از گذراندن ۳۵ سال از زندان آزاد شد.
در سال ۱۲۶۲ ق / ۱۸۴۶ م، انگلیسیان سرانجام نیت دیرپای خود را در حمایت از سیکها و جداکردن سند از افغانستان آشکار کردند و آن را از دست جانشینان رنجیت سینگ درآوردند و به قلمرو خود ملحق ساختند. اکنون که امیر دیگر هیچ اشتیاقی به سند و پیشاور نشان نمیداد، پسر و وزیرش، محمداکبر خان بریچ ، همراه موج مخالفت بهوجودآمده در میان افغانها، عازم پسگرفتن پیشاور شد. تضاد پدر و پسر بالا گرفت و عاقبت وزیر فرمان پدر را که مایل به خلف وعده با انگلیسیها نبود، گردن نهاد. در همین سال، محمداکبر خان بریچ بر اثر بیماری درگذشت و شایع شد که امیر او را مسموم کرده است؛ ازاینرو برای غلبه بر این وضعیت، برادر تنی او، غلامحیدر خان را ولیعهد خود کرد[۶۱]
سپاهیان ایرانی به او برای انتقال پایتخت به کابل یاری رساندند و تیمورشاه نیز اراضی مختلفی را در کابل به آنها داد. قزلباشها همچنین به او کمک کردند تا پایتخت زمستانه خود را بهجای قندهار، شهر پیشاور قرار دهد.[۸۱]
اَوَلمیر (زاده ۸ مه ۱۹۳۱ در پیشاور – مرگ ۴ مه ۱۹۸۲ در کابل)، آوازخوان، شاعر و آهنگساز پشتو زبان اهل افغانستان بود.
این شهر در دره اورَش و در ۱۱۵ کیلومتری شمال خاوری اسلامآباد و ۱۵۰ کیلومتری شرق پیشاور قرار دارد و بلندای آن از سطح دریا ۱۲۱۱ متر تا ۱۲۶۰ متر است.
شجاع شاه از سال 1798 تا 1801 والی هرات و پیشاور بود. او در اکتبر 1801 خود را به عنوان پادشاه افغانستان معرفی کرد (پس از برکناری برادرش زمان شاه)، اما تنها در 13 جولای 1803 به درستی به سلطنت رسید. در افغانستان. یک نابینا بنا به سنت نمی تواند امیر باشد، بنابراین برادر ناتنی شاه شجاع، محمود شاه، زمان را کور کرد، اما کشته نشد.شجاع پس از به قدرت رسیدن در سال 1803 به خصومت خون با خانواده قدرتمند بارکزی پایان داد و آنها را نیز بخشید. برای ایجاد اتحاد با آنها، با "خواهر" آنها وفا بیگم ازدواج کرد.
زمان شاه که اکنون قلمرو خود را در حال متلاشی شدن میدید، به پیشاور لشکر کشید و در آنجا خبر برادرش همایون را شنید که با کمک تالپور در سند قندهار را تصرف کرده است. او از پیشاور برگشت تا در قندهار با او ملاقات کند. همایون در قندهار مورد خیانت افغانها قرار گرفت و او را مجبور به فرار دوباره، این بار به سند کرد، اما پس از آن تلاش کرد تا در قلمرو برادرش محمود شاه درانی به هرات بگریزد، زمان شاه با یک دسته اسب همایون را تصرف کرده بود. زمان شاه دستور داده بود که همایون را به قتل برسانند تا مطمئن شود قندهار بار دیگر در معرض تهدید او قرار نگیرد.
خدایگان خراسان بدشت پیشاور بحمله ای بپراکند جمع آن لشکر
امیر همچنان در اندیشۀ پیشاور بود که ۳ سال بعد، بهانۀ جنگ فراهم شد. مهاراجه که اکنون خود را بسیار قوی احساس میکرد، از امیر خواست که اطاعت او را گردن نهد. امیر بهشدت برآشفت و به جنگ مهاراجه رفت. بااینکه افغانها در آستانۀ شکست بودند، اما سرانجام پیروز شدند، ولی امیر، بهسبب حمایت انگلیسی ها از سیکها ، موقع را برای پیشروی و تصرف پیشاور مناسب نیافت. ظاهراً این حادثه که به جنگ جمرود شهرت یافته بود، با نامهنگاری و عذرخواهی مهاراجه به پایان رسید [۴۰]. پس از آن طرفداران امیر نغمۀ پادشاهی او را ساز کردند؛ اما امیر، ظاهراً برای غلبه بر موج هیجان عمومی، به پیشنهاد ملا میر ویس، بهجای عنوان شاهی که پیش از آن در افغانستان رایج بود، خود را امیرالمؤمنین خواند و برضد سیکها اعلام جهاد کرد [۴۱].