پاکدلی

معنی کلمه پاکدلی در لغت نامه دهخدا

پاکدلی. [ دِ ] ( حامص مرکب ) بی غل و غشی آن. پاکدرونی.

معنی کلمه پاکدلی در فرهنگ فارسی

پاک درونی بی غل و غشی پاکیزه دلی .

جملاتی از کاربرد کلمه پاکدلی

سوم بدانند ما در چه راه می‌کوشیم و بهر چه این همه رنج و گزند می‌کشیم. بهر چه اینهمه بدزبانی و بیفرهنگی از بدخواهان می‌بینیم. اینها را بدانند و آنچه شایندهٔ خردمندی و پاکدلی ایشانست داوری کنند، و آنچه بایندهٔ مردانگی و غیرت ایشانست یاوری دریغ ندارند.
گر بفریاد دل ما دم عیسی نرسید نفس پاکدلی از سر کویی برسد
چون آینه در بزم صفا پاکدلی نیست لیکن چو دل اهل نظر پاک نباشد
شهرت ما نظر از پاکدلی یافته است عیب ما آینه پرداز هنر می گردد
اول آن پادشهی پاکدلی دادگری دین‌پژوهی که به‌هرکار بترسد ز خدای
شست و شوئی کنم از آب در میخانه تا شوم پاک مگر پاکدلی بگزینم
خورای پاکدلی شو که مست ذوق شوی که آب باده نشد تا خورای تاک نشد
جامِ مِی گیرم و از اهلِ ریا دور شَوَم یعنی از اهلِ جهان پاکدلی بُگزینم
در این حدیث دل پاک تو گواه منست زهی به پاکدلی شهره نزد دشمن و دوست
از یک سوراخ تو را مار دوباره نگزد گر نری و پاکدلی مؤمنی و مؤتمنی