وقواق

معنی کلمه وقواق در لغت نامه دهخدا

وقواق. [ وَق ْ ] ( ع ص ) مرد بددل. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). جبان و ترسو، مثل وکواک. ( اقرب الموارد ). || ( اِ ) درختی است که از آن دوات سازند. ( اقرب الموارد ) ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). درختی که در قدیم از چوب آن دوات می ساختند.
وقواق. [ وَق ْ ] ( اِخ ) نام جزیره ای است از جزایر دریا، و بعضی گویند نام کوهی است و در آن معدن طلاست و مردم آنجا جمیع ظروف و اوانی خود و زنجیر و قلاده سگان از طلا کنند و بوزینه و میمون در آنجا بسیار است و آنها را خانه جاروب کردن و هیزم از جنگل آوردن و کارهای دیگر تعلیم دهند و در آن کوه درختی است که بار و میوه آن به صورت آدمی و حیوانات دیگر نیز میباشد و از آن صورت ها صداهای عجیب و غریب برمی آید و سخن می کنند و جواب میدهند و چون از درخت بیفتند یا بچینند دیگر آواز ندهند و سخن نگویند و آن درخت را نیز وقواق گویند، و بعضی دیگر گفته اند نام درختی است در هندوستان که هر صباح برگ آرد و بهار کند و شام خزان شود و برگ بریزد. ( برهان ) ( آنندراج ) ( غیاث اللغات ) :
همچون درخت وقواق او را طیور گویا
بر فتح شاه کرده الحمدللَّه از بر.خاقانی.

معنی کلمه وقواق در فرهنگ عمید

درختی افسانه ای با میوه هایی شبیه صورت انسان که از آن صدایی شبیه صدای آدمی شنیده می شود: همچون درخت وقواق او را طیور گویا / بر فتح شاه کرده الحمدلله ازبر (خاقانی: ۱۹۳ ).

معنی کلمه وقواق در فرهنگ فارسی

نام واقواق یا وقواق به چند موضع گفته شده است : ۱ - واقواق جنوب یا واقواق افریقائی . جزایر واقواق در دریای لاروی. ۲ - واقواق شرقی که در مشرق چین واقع است . ۳ - جزیره ای در جنوب عراق . ۴ - درخت وقواق که قدیمترین ذکر آن در متنی چینی است و از اساطیر آن ملت بشمار رفته است و نوشته اند که میوه های آن به شکل آدمی است ۵ - نام قوم پاک پاک که در عربی بصورت فکفک تعریب شده و این قوم در سوماترا بنام بتک که همان پک پک باشد وجود دارند .
(اسم ) نام درختی که در قدیم از چوب آن دوات میساختند.

معنی کلمه وقواق در دانشنامه آزاد فارسی

وَقْواق
(یا واق واق) نام جزیره یا جزایری ناشناخته، احتمالاً در اقیانوس هند یا اقیانوس آرام. این نام را شاید به تقلید از بانگ بعضی پرندگان یا جانوران دیگر ساخته اند. در آثار مؤلفان اسلامی قرون میانۀ ذکر آن آمده است. در این آثار از وقواق به مثابۀ یک یا چند جزیره یاد کرده اند که ساکنان آن تیره گون و دارای زبانی خاص خود بوده اند؛ در آن جا طلا به فراوانی یافته می شده و درختانی داشته که میوۀ آن به صورت آدمی زاد بوده است. این درخت و میوه اش را نیز وقواق یا واق واق نامیده اند. وقواق از مهم ترین نام های امکنه در آثار جغرافیایی است. پژوهندگان اروپایی تقریباً هر جزیره یا شبه جزیره در اقیانوس هند و اقیانوس آرام را با آن مطابق شمرده اند، اما اغلب محل این سرزمین را به دو جزیرۀ ماداگاسکار و سوماترا محدود می دانند. مسعودی، این فقیه و بزرگ بن شهریار، دریانورد ایرانی، از وقواق افریقایی سخن گفته اند، اما ابوریحان بیرونی آن جا را با قُمار (خِمْر، کامبوج کنونی) مطابق می داند. برخی از اروپاییان، از سواحل شرقی افریقا تا برنئو و حتی ژاپن و فیلیپین را محل واقواق دانسته اند. در نوشته های مؤلفان اسلامی از آب های وق واق با نام های بحرالهندی، بحرالزنج، بحرالحَبَش و بحرالفارس (دریای پارس) یاد شده است. ابن فقیه از وقواق الصین (وقواق چین) و وقواق الیَمَن نام می برد. بعضاً میوۀ انسان گونۀ وقواق را نارگیل یا میوه ای دیگر شبیه به آن دانسته اند و نیز احتمال داده اند که نام وقواق برگرفته از نام قبیلۀ سیاه پوست پَکپک (به عربی فکفک) در جزیرۀ سوماترا و یا درخت بکوونگ در همان جا، یا وَکوا در ماداگاسکار است.

جملاتی از کاربرد کلمه وقواق

همچون درخت وقواق او را طیور گویا بر فتح شاه خوانده الحمد الله از بر