معنی کلمه ناچران در لغت نامه دهخدا
بر آن چرمه ناچران زین نهاد
چه زین از برش خشک بالین نهاد.فردوسی.به کوهی در است این زمان با سران
دو دیده پر از آب و لب ناچران.فردوسی.بدین گونه بد ناچران و چمان
چنین تا برآمد بر او بر زمان.فردوسی.فرنگیس نالنده بود این زمان
بلب ناچران و بتن ناچمان.فردوسی.همی گفت زندان و بندگران
کشیدم بسی ناچمان و چران.فردوسی.