ناهماهنگی شناختی

ناهماهنگی شناختی

معنی کلمه ناهماهنگی شناختی در فرهنگستان زبان و ادب

{cognitive dissonance, dissonance theory} [روان شناسی] وجود دو فکر یا نگرش ناهماهنگ یا وجود فکر یا نگرشی ناهماهنگ با رفتار شخص

معنی کلمه ناهماهنگی شناختی در دانشنامه عمومی

ناهماهنگی شناختی ( به انگلیسی: cognitive dissonance ) تضاد بین باورها و نگرش های متفاوت در ذهن یک شخص است. یا تضاد و ناسازگاری بین باور شخص و آنچه واقعیت دارد. معمولاً ذهن برای برطرف کردن چنین تضادهایی و احساس ناخوشاینده برآمده از آنها دچار خطاهای ادراکی ( سوگیری های شناختی ) می شود.
به تعبیر لئون فستینگر، دانشمند روان شناسی اجتماعی، اینگونه تعریف می شود: «احساس اندوه و ناراحتی حاصل از تعارض میان دو شناخت متفاوت ( باورها، نگرش ها ) یا رفتار و نگرش». هر اندازه شناخت های مورد نظر مهم و تفاوت آنها از یکدیگر بیشتر باشد، ناهماهنگی هم بزرگ تر خواهد بود. این نظریه در عین حال در حوزه روان شناسی اجتماعی مناقشه زیادی ایجاد کرده است.
بر حسب نظریه ناهماهنگی، دو عنصر از آگاهی در رابطه ای ناهماهنگ قرار دارند، اگر با در نظر گرفتن این دو عنصر به تنهایی، مشاهده یک عنصر از عنصر دیگر پیروی کند. مثل دیگر نظریه های ناهماهنگی، در این نظریه اعتقاد بر این است که ناهماهنگی که از جهت روان شناختی ناراحت کننده است، شخص را به کوشش برای کاهش ناهماهنگی و حصول هماهنگی برمی انگیزد و علاوه بر کوشش برای کاهش ناهماهنگی، شخص فعالانه از موقعیت ها و اطلاعاتی که احتمال دارد ناهماهنگی را افزایش دهند، میٰ پرهیزد.
در داستان «روباه و انگور» نوشته ازوپ در حدود ۶۰۰ قبل از میلاد نیز می توان این ناهماهنگی شناختی را دید. «روباهی گرسنه به تاکستانی می رسد که انگورهای آن در ارتفاعی بالا آویزان هستند. با وجود اینکه روباه تلاش زیادی می کند و با تمام توان به بالا می پرد دستش به انگورها نمی رسد. سرانجام درحالیکه با ناامیدی به راهش ادمه می دهد با خود می گوید: این انگورها نرسیده و ترش هستند و من هم انگور ترش دوست ندارم. »
در این داستان باور روباه این است که به راحتی می تواند انگورها را به دست بیاورد اما واقعیت این است که توانایی انجام آن را ندارد. تضاد و ناسازگاری بین باور او از توانایی خودش و واقعیتی که آشکار ناتوانی او را نشان می دهد ناهماهنگی شناختی نام دارد. روباه برای حل این تضاد و احساس ناخوشایند آن دست به فریب خود ( سوگیری شناختی ) می زند.
نظریه ناهماهنگی شناختی بر این اصل که افراد به دنبال سازگاری بین انتظارات خود و واقعیت خود هستند، پایه ریزی شده است. لئون فستینگر در تعریف نظریهٔ ناهماهنگی شناختی می گوید که افراد رانه ای برای کاهش ناهماهنگی دارند. آن ها این کار را با تغییر در گرایش ها، اعتقادها و کنش هایشان انجام می دهند.

معنی کلمه ناهماهنگی شناختی در دانشنامه آزاد فارسی

ناهماهنگی شناختی (cognitive dissonance)
(یا: ناهم آوایی شناخت) حالت تنش روانی در انتخاب یکی از دو گزینه ای که جاذبه یا دافعۀ برابر دارند. هرچه گزینه ها از این لحاظ به هم نزدیک تر باشند، ناهماهنگی بیشتر است. ناهماهنگی معمولاً پس از تصمیم گیری باقی می ماند و این امر تلاش برای رسیدن به حالت هماهنگی را برمی انگیزد. این اصطلاح را اولین بار لئون فستینگر، روان شناس امریکایی (۱۹۱۹ـ 1989)، طرح کرد و توصیف آن در روان شناسی اجتماعی که پژوهش های تجربی بسیاری در پی داشته، بسیار تأثیرگذار بوده است. تمرکز این مطالعات بر شرایط تقویت کننده یا تضعیف کنندۀ ناهماهنگی و چگونگی رفع آن است، مانند تغییر شناخت یا آگاهی از موقعیت تصمیم گیری ، تغییر در نگرش نسبت به کاری پس از پذیرش اجرای آن کار (مثل بازی نقشی که معمولاً داوطلبانه انتخاب نشده است)، و تأثیر مشوق ها در تغییر نگرش پس از چنین تکالیفی.

جملاتی از کاربرد کلمه ناهماهنگی شناختی

گروه‌ها تمایل دارند معیارها یا رویه‌های ورود به گروه را به صورت انحصاری ارائه کنند. هر چه گروه نخبه‌تر شناخته شود، عضویت در آن گروه اعتبار بیشتری دارد. همان‌طور که در مطالعات ناهماهنگی انجام شده توسط الیوت ارنسون و میلز (۱۹۵۹) نشان داده شد و توسط جرارد و متیوسون (۱۹۶۶) تأیید شد، این اثر می‌تواند به دلیل کاهش ناهماهنگی باشد. (به ناهماهنگی شناختی مراجعه کنید) کاهش ناهماهنگی زمانی رخ می‌دهد که فرد شروع دشواری را برای عضویت در یک گروه تحمل کرده باشد. اگر برخی از جنبه‌های گروه ناخوشایند باشد، ممکن است فرد به دلیل دشواری ورود، درک خود را از گروه تحریف کند. بنابراین ارزش گروه در ذهن اعضای گروه افزایش می‌یابد.