هاج و واج. [ ج ُ ] ( ص مرکب ، از اتباع ) حیرت زده. حیران. متحیر. مات. مبهوت. || گیج. گیج و ویج. دنگ. منگ. رجوع به هاج ، هاژ، هاژو، هاژ و واژ و هاژه شود.
جملاتی از کاربرد کلمه هاج و واج
زن و مرد پیر و جوان هاج و واج گریزان به دهلیز در از، دواج
… دیدهام ایرانیهای از فرنگ برگشتهای که با انبانی از بودلر و ورلن و آپولینر، در برابر شعری چون ری را هاج و واج ماندهاند.