معنی کلمه چار پر در لغت نامه دهخدا
خدنگی بینداختی چارپر
از این سر بدان سر نکردی گذر.فردوسی.خدنگی دگر باره هم چارپر
بچرخ اندرون راند و بگشاد پر.فردوسی.خدنگ چارپر همچون درختان
برستند ازدو چشم شوربختان.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ). || دارای چهار بال و پر برای پریدن. کنایه است از مرغ تیزپرواز یا مرکب تندرو :
پرگرفته نوند چارپرش
وز وشاقان یکی دو بر اثرش.نظامی.عقابی چارپر یعنی که در زیر
نهنگی در میان یعنی که شمشیر.نظامی.