چار پر

معنی کلمه چار پر در لغت نامه دهخدا

چارپر. [ پ َ ] ( اِ مرکب ) قسمی از صراحی شراب. ( فرهنگ ناظم الاطباء ). قسمی شیشه برای شراب یا سرکه و غیره. قسمی شیشه چهارپهلو. || یکنوع چماق که سری آهنین با چهارپره دارد. || قسمی گرز. || ( ص مرکب ) قسمی تیر دارای چهارپر :
خدنگی بینداختی چارپر
از این سر بدان سر نکردی گذر.فردوسی.خدنگی دگر باره هم چارپر
بچرخ اندرون راند و بگشاد پر.فردوسی.خدنگ چارپر همچون درختان
برستند ازدو چشم شوربختان.فخرالدین اسعد ( ویس و رامین ). || دارای چهار بال و پر برای پریدن. کنایه است از مرغ تیزپرواز یا مرکب تندرو :
پرگرفته نوند چارپرش
وز وشاقان یکی دو بر اثرش.نظامی.عقابی چارپر یعنی که در زیر
نهنگی در میان یعنی که شمشیر.نظامی.

معنی کلمه چار پر در فرهنگ فارسی

قسمی از صراحی شراب . قسمی شیشه برای شراب یا سر که و غیره . قسمی شیش. چهار پهلو . یا یکنوع چماق که سری آهنین با چهار پر دارد . یا قسمی گرز . یا دارای چهار پره .

جملاتی از کاربرد کلمه چار پر

خدنگی نهاد اندرو چار پر به شست اندر آورد و بگشاد بر
عقابی چار پر یعنی که در زیر نهنگی در میان یعنی که شمشیر
خصم پیش آن کمند چار پر چار تکبیری کند بر جان و تن
خدنگی گزین کرد پیکان چو آب نهاده برو چار پر عقاب
خدنگی برون کرد مانند آب نهاده بر او چار پر عقاب
من خاک آن، عطارد پران چار پر کو بال آن ستارهٔ راجع فرو شکست
چون بپرواز آید از هر سو عقاب چار پر در خروش آیند از هر گوشه زاغان کمان
به هر تیر در، چار پر عقاب که بد اهرمن را فروزان شهاب
هم ز شست تو مرغ دانه ی روح چار پر گشته وانگهی طیار
خدنگ چار پر مرگ باز نتوان داشت هزار تو اگرت درع و جوشن و سپر است