جملاتی از کاربرد کلمه نم دیده
چشم من بی نم مبادا گر گهی چشم خود را بی تو بی نم دیده ام
ره سراسر ز پی مهر تو زان می گریم تا بروید ز نم دیده من مهر گیاه
دوش در کلبه جامی ز نم دیده و آه آتش از روزنه و آب ز در بیرون رفت
هر فرش که اندازم در کلبه غم بی تو گردد ز نم دیده در خون جگر پنهان
چشم نم دیده در گهرباری مردم دیده را گوا دارد
از دل غمدیده زین العباد یافته نم دیده زین العباد
چو دیوار نم دیده از پا در آرد چو دندان فشارد به سّد سکندر
یکی از تف سینه در قعر دوزخ یکی از نم دیده در موج طوفان
تو گفتی کنون کرده اند از نهاد نه نم دیده زابر و نه گردی زباد
از نم دیده و خون جگر فرهادست هر گل و لاله که از سنگ برون می آید