معنی کلمه نجم الدین در لغت نامه دهخدا
نجم الدین. [ ن َ مُدْ دی ] ( اِخ ) احمدبن علی بن الرفعه. وی بر کتاب الوسیط غزالی شرحی نوشته است در 60 مجلد بنام المطلب. رجوع به غزالی نامه ص 234 شود.
نجم الدین. [ ن َ مُدْ دی ] ( اِخ ) حسن کرمانی. رجوع به نجم حسن شود.
نجم الدین. [ ن َ مُدْ دی ] ( اِخ ) ( شیخ... )حسن دهلوی. عارف و شاعر پارسی گوی هندی است. اصل وی را از سیستان دانسته اند. به سال 651 هَ. ق. تولد یافت و در هشتادوهفت سالگی به سال 735 درگذشت. با امیرخسرو دهلوی معاصر و از مریدان و برکشیدگان شاه نظام اولیاست. وی به اشعار سعدی توجه خاصی داشته و این اثربه وضوح در دیوانش دیده میشود. اشعار نجم الدین حسن در بین پارسی گویان هند رواج فراوانی دارد، او راست :
ای بر فراز سرو برآورده ماه را
بر ماه کج نهاده به شوخی کلاه را
گویند آفتاب پرستند یک گروه
ما بنده ایم آن دو رخ همچو ماه را.
ای خون خلقی ریخته وآنگه از آن خون ریختن
نه دست تو دارد خبر نه تیغ تو آسودگی
گفتم به رغم دشمنان آسایشی یابم ز تو
استغفراللَّه زین سخن عشق تو و آسودگی ؟
ای به عهدت پارسائی ها به رسوائی بدل
من یکی زآن پارسایانم که رسوا کرده ای.
مشتاق تو به هیچ جمالی نظر نکرد
بیمار تو ز هیچ طبیبی دوا نخواست.( از مجمعالفصحا چ مصفا ج 1 ص 562 ).و نیزرجوع به تاریخ ادبیات شبلی نعمانی ج 2 شود.
نجم الدین. [ ن َ مُدْ دی ] ( اِخ ) خضر ( شیخ... )بن شمس الدین محمدبن علی رازی حبلرودی الاصل نجفی المسکن ، ملقب به نجم الدین. از علمای امامیه قرن نهم هجری است. او راست : 1- تحفة المتقین فی اصول الدین 2- التحقیق المبین در شرح نهج المسترشدین علامه حلی 3- الحجج الانور، که آن را به سال 839 هَ. ق. در اثبات مذهب امامیه نوشته است. 4- جامع الدرر در شرح باب حادی عشر. 5- جامع الدقائق ، در منطق 6- حقایق العرفان و غیره... ( از ریحانةالادب ج 4 ص 49 ). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 265 شود.
نجم الدین. [ ن َ مُدْ دی ] ( اِخ ) سلیمان بن عبدالقوی بن عبدالکریم طوفی بغدادی ، ملقب به نجم الدین و مشهور به ابن ابی عباس. فقیه و نحوی و شاعر عراقی است. او راست : 1- شرح الاربعین النوویة. 2- شرح مختصرالروضة. 3- شرح المقامات و غیره. وفات او به سال 710 یا 716 هَ.ق. اتفاق افتاد. ( از ریحانةالادب ج 4 ص 170 ). و نیز رجوع به روضات الجنات ص 323 و الدرر الکامنة 154 شود.