گاوباره

معنی کلمه گاوباره در لغت نامه دهخدا

گاوباره. [ رَ / رِ ] ( اِ مرکب )گله گاو. رجوع به گاواره و گاباره و گوباره شود.
گاوباره. [ ] ( اِخ ) عبارت از کجور و تنکابن و دیلم میباشد. ( التدوین ).
گاوباره. [ رَ / رِ ] ( اِخ ) نام جیل بن جیلان شاه است و وجه تسمیه به گاوباره از این جهت است که دو سر گاو گیلی در پیش کرد، پیاده به طبرستان آمد و نایب اکاسره آن وقت آذرولاش بود به ولایت خویشتن را به درگاه او افکند و ملازمت نمود و بسبب مشغولی اهل فارس بخصومت عرب ترکان به طبرستان تاختن می آوردند و جیل بن جیلانشاه گاوباره مبارزی و مجاهدی می بود و آوازه شجاعت او به طبرستان فاش گشت و لقب او گاوباره در زبانها افتاد. ( تاریخ طبرستان ابن اسفندیار چ اقبال ج 1 صص 153 - 154 ). رجوع به همان کتاب ص 4 شود. مؤلف حبیب السیر آرد: گاوباره عبارت است از جیل بن جیلانشاه بن فیروزبن نرسی بن جاماسپ بن فیروز الملک. ( چ خیام ج 3 ص 328 ). و همو در جلد دوم در ذیل احوال ملوک طبرستان آورده : سید ظهیرالدین بن سید نصیرالدین بن سید کمال الدین بن سید قوام الدین المرعشی که تاریخ طبرستان تصنیف اوست از مؤلف مولانا اولیاء اﷲ آملی چنین نقل نمود که : در آن زمان که اسکندر ذوالقرنین ممالک عجم رابر ملوک طوایف تقسیم میفرمود حکومت مملکت طبرستان را مفوض برای و رویت یکی از اولاد ملوک فرس فرمود و آن شخص و اولاد او دویست سال در آن ولایت به دولت و اقبال گذرانیدند و چون اردشیر بابکان ملوک طوایف را مقهور گردانیده رایت کشورستانی ارتفاع داد زمام ایالت آن ولایت را در قبضه اختیار خفن شاه نامی که در سلک احفاد همان شخص منتظم بود نهاد و خفن شاه و فرزندان او بطناً بعد بطن دویست و شصت و پنجسال دیگر در طبرستان فرمان فرما بودند و بعد از آنکه قبادبن فیروز مالک ممالک عجم گشت سلطنت آن دیار را به پسر بزرگتر خود کیوس ارزانی داشت و کیوس اولاد خفن شاه را مستأصل ساخته مدت هفت سال حکومت کرد آنگاه میان او و برادرش انوشیروان مخالفت اتفاق افتاد و کیوس بر دست برادر اسیر گشت و به قتل رسید و از وی پسری ماند شاپور نام و شاپور ملازمت نوشیروان را اختیار نمود ایالت طبرستان تعلق به اولاد سوفرا گرفت و از آن جماعت پنج کس در آن مملکت کامرانی کردند و مدت دولت ایشان صد و ده سال امتداد یافت و اسامی ایشان این است زرمهر و آذرمهر و ولاش مهرین و ولاش و آذرولاش و ملک از آذرولاش به جیل بن جیلان شاه که مشهور است به گاوباره منتقل گشت و تمامی ملوک رستمدار که داخل ممالک طبرستان است از نسل گاوباره اند چنانکه از سیاق کلام آینده بوضوح خواهد پیوست.

معنی کلمه گاوباره در فرهنگ فارسی

قسمتی از مازندران ( کجور و تنکابن ) و گیلان و دیلمقان .
۱ - گوبان : جرجیر عابدار هیچ میگویید که من فرزند فلان گاوباره ام ... ۲ - گل. گاو گوباره .
لقب جیل بن جیلان شاه حاکم گیلان و طبرستان بزمان یزدگرد بن شهریار ( آخرین پادشاه ساسانی ) ( ف. ۴٠ ه ق . ) ملوک دابویه از فرزندان اویند .
عبارت از کجور و تنکابن و دیلم می باشد

جملاتی از کاربرد کلمه گاوباره

پیش رکاب همت تو بر براق قدر گردون گاوباره چو مرد سواری است
آرامگاه یکی دیگر از اسپهبدان آستارا به نام اسپهبد شاپور با تاریخ درگذشت به سال ۸۱۱ قمری در روستای پوته‌سر آستارای شمالی واقع است. حریری او را از اعقاب اسپهبدان گاوباره دانسته‌است.