نمازگاه
معنی کلمه نمازگاه در لغت نامه دهخدا

نمازگاه

معنی کلمه نمازگاه در لغت نامه دهخدا

نمازگاه. [ ن َ ] ( اِ مرکب ) مسجد. مزگت.مشرق. ( صراح ). مصلی. ( مهذب الاسماء ). هر جائی که در آن نماز خوانند. ( ناظم الاطباء ). || عیدگاه.( آنندراج ). جائی گشاده که در آن مردم شهری در عید واستسقا به نماز شوند. ( یادداشت مؤلف ) : ابوبکر بفرمود تا هیزم بسیار جمع کردند به بقیعالغرقدآنجا که نمازگاه مدینه است. ( ترجمه طبری بلعمی ). امیر رضی اﷲ از نمازگاه شهر راه بتافت با فوجی از غلامان خاص و به کرانه شهر بگذشت. ( تاریخ بیهقی ص 436 ).
مشتری اندر نمازگاه مر اورا
پیشرو و جبرئیل غاشیه دار است.ناصرخسرو.آن موضع را نمازگاه عید کرد و مسلمانان را بیرون آورد تا نماز عید کردند. ( تاریخ بخارا ص 62 ). آن را نمازگاه عید ساخت و منبر و محراب نیکو فرمود. ( تاریخ بخارا ص 62 ).
نمازگاه. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر، در 12هزارگزی جنوب شهر ملایر در جلگه معتدل هوائی واقع است و 503 تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و صیفی ، شغل اهالی زراعت و قالی بافی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).
نمازگاه. [ ن َ ] ( اِخ ) دهی است از دهستان دشت طال از بخش بانه شهرستان سقز، در 21هزارگزی شمال غربی بانه واقع است و 128 تن سکنه دارد. آبش از چشمه ، محصولش غلات و توتون و کتیرا و گزنگبین و مازوج ، شغل اهالی زراعت و زغال سوزی است. ( از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5 ).

معنی کلمه نمازگاه در فرهنگ عمید

جای نماز گزاردن، مصلی.

معنی کلمه نمازگاه در فرهنگ فارسی

ده دهستان سامن شهرستان ملایر فرمانداری کل همدان . در ۱۲ کیلومتری جنوب شهر ملایر کنار باختری راه شوسه ملایر به برجرد واقع است ۵٠۳ تن سکنه دارد. محصولش غلات و صیفی و صنعت دستی زنان آن قالیبافی است .
( اسم ) ۱ - جای نمازگزاردن مصلی : پس بیرون آمد بمیان قوم خویش از آن نمازگاه بنمود بایشان باشارت که بپاکی یاد کنید بامداد و شبنگاه . ۲ - نمازخانه : واجب است بهروی نیکی کنی زیرا قوم ما را دوست میدارد و از برای ما نمازگاه عمارت کرد .
دهی است از دهستان دشت طال از بخش بانه شهرستان سقز در ۲۱ هزار گزی شمال غربی بانه واقع است ٠ آبش از چشمه محصولش غلات و توتون و کتیرا و گزنگبین و مازوج شغل اهالی زراعت و زغال سوزی است ٠
دهی است از دهستان سامن شهرستان ملایر در ۱۲ هزار گزی جنوب شهر ملایر ٠ در جلگ. معتدل هوائی واقع است آبش از قنات محصولش غلات و صیفی شغل اهالی زراعت و قالی بافی است ٠

معنی کلمه نمازگاه در دانشنامه عمومی

نمازگاه (قفقاز). نمازگاه ( به ترکی آذربایجانی: Namazgah ) یک منطقهٔ مسکونی در جمهوری آذربایجان است که در شهرستان اسماعیل لی واقع شده است.

معنی کلمه نمازگاه در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:مصلی

جملاتی از کاربرد کلمه نمازگاه

باری در خواست آنکه به پاس این رامش و سپاس این آرامش هر هنگامت از باده و جام و ساده و کام آسودگی رست و دل از خاکبوس آن فرخ فرگاه و فرخنده درگاه که نمازگاه زمین و آسمان است و بوسه جای پادشاه تا پاسبان، چاره این آلودگی خواست، چهره سائی و لابه سرائی این سیاه نامه تباه هنگامه را نیز از بار خدای و پاک روان آن دو بزرگوار باز نمای، نیاز آویز و نیازی نمازانگیز درخواه، پیداست که در آستان آسمان پایه و درگاه آفتاب سایه تشنه نینوا کشته کربلا که جان و سر و پدر و مادر و زن و فرزند و خویش و پیوند، هر که هر چه دارم برخی خون و خاکش باد، هم از این خاکسار فراموش نخواهی کرد و از باز گفت در خواهی که رفت پیدا و نهفت خاموش نخواهی زیست.
آن جا همی نشست و صفیر می زد. بنده با خویش گفت: اگر نمازگاه خویش نزدیک آن درخت برم، به صدای این پرنده آرام گیرم، و این کار را بکرد.
مشتری اندر نمازگاه مر او را پیش رو و، جبرئیل غاشیه‌دار است
و اما جواب اهل تایید علیهم السلام مر سؤال خاصیت مقناطیس را که آهن را همی کشد، بیرون از دیگر جوابهاست که گفتند: سنگ قبله اهل دین اسلام است، آنک نام او مقام است، چنانک گفت: قوله «و اتخذوا من مقام ابرهیم مصلی.» همی گوید که از جای ایستادن ابراهیم نمازگاه و قبله گیرند، و جای استادن ابراهیم علیه‌السلام نبوت بودی. فرزند او محمدالمصطفی صلی‌الله علیه (و آله) وسلم بر آن جای استاد که جدش استاده بود، و بر اثر او رفت ‌اندرین (راه)، چنانک خدای گفت: قوله «ثم اوحینا الیک ان اتبع مله ابراهیم حنیفا و ما کان من المشرکین.» پس تاویل این آیت که گفت مقام ابراهیم را قبله گیرند، آن بود کز پس رسول روند و طاعت مر او را دارند، واو علیه‌السلام مر خلق را بدان سنگ اشارت کرد تا بدانند که آن سنگ بر او علیه‌السلام مثل است، و نیز ستودگان دیگر خدای تعالی متابعان اویند، نه آنها که روی سوی او کنند، چنانک گفت: قوله «الذین یتبعون الرسول (النبی) الامی.».
خادمی بیرون آمد و از کارم پرسید. گفتمش: میخواهم بدان بزرگوار سلام کنم. گفت: اکنون به نمازگاه خویش است. برابر در خانه بنشستم.
بت را نمازگاه عبادت مقام داد بانگ نماز و هیبت الله اکبرش
چشمم پر است از تو چو صحن نمازگاه دروی خطت سیاه و جمال تو شاه عید
پیشه وران نماز ظهر و عصر را در آنجا اقامه می‌کردند و می‌کنند. جز مسجد جامع مساجد کوچک‌تری را در جای جای بازار مشاهده می‌کنیم کسبه‌ای که به مسجد جامع دور ترند نماز ظهر و عصر خود را در آنجاها به جا می‌آورند مانند مساجد: پیغمبر در راستای پیغمبر. سر نمازگاه ابتدا ی گندمی‌ها. مسجد آقای آخوند در انتهای