نصبت

معنی کلمه نصبت در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی نُصِبَتْ: نصب شد
معنی نُثَبِّتُ: استوار می سازیم
معنی نُثَبِّتَ: که استوار کنیم
ریشه کلمه:
نصب (۳۳ بار)
(بروزن فلس) رنج دادن و رنج دیدن. و برپا داشتن. «نَصَبْتُ الشَّیْ‏ءَ: اَقَمْتُهُ» آن را برپا داشتم گویند: «نَصَبَهُ الْهَمُ: اَتْبَعَهُ» - «نَصَبَ الشَّیْ‏ءَ: وَضَعَهُ وَضْعاً ثابِتاً». در آیه . مراد ثابت شدن است مثل «وَالْجِبالَ أَرْساها» کوهها را ثابت کرد یعنی: آیا نمی‏بینند شتر چطور خلق شده... و کوهها چطور ثابت گشته و بر پا داشته‏اند. نصیب: بهره معین و ثابت . برای مردان بهره ثابتی است از انچه پدران و مادران و خویشان گذشته‏اند و برای زنان بهره ثابتی است از آنچه پدران و مادران و خویشان گذاشته‏اند. *** نَصْب: (بروزن قفل و فرس) به معنی رنج و تعب است . از این سفر به رنج و خستگی افتادیم. . شیطان به من رنج و عذاب رساند. نصب در آیه اول بر وزن فَرَس و در دوم بر وزن قُفْل است. ناصب: اسم فاعل است رنج دهنده، گویند «هَمٌ ناصِبٌ» اندوهی است زحمت ده. ناصب لازم نیز آید یعنی به زحمت افتاده: . ظاهرا مراد از عمل تلاش غیرمشروع دنیا است که باعث رنج آخرت است. یعنی: چهره هایی در آن روز ذلیل اند، تلاش گراند در دنیا به زحمت افتاده‏اند در قیامت، چند آیه بعد آمده: «وُجُوهٌ یَوْمَئِذٍ ناعِمَةٌ لِسَعْیِها راضِیَةٌ» معلوم است که ظرف رضا و نعمت آخرت و ظرف سعی دنیا است. انصاب: . . نصب (بروزن فَلْس و قُفْل و عُنُق) هر چیز منصوب و برپاداشته است که معبود واقع شود (صحاح)جمع نُصُب (بروزن عُنُق) انصاب است، به قولی نُصُب جمع نصاب است. آن در آیه به ضم اول ودوم است. مراد از نُصُب و اَنْصاب سنگهای منصوبی است که بر روی آنها قربانی می‏کردند طبرسی در علت این تسمیه گفته: آن سنگها را برای عبادت برپاداشته بودند و از ابن جریح نقل می‏کند: انصاب اصنام نبودند زیرا اصنام آنهایی است که تراشیده به صورت و نقشی در می‏آوردند بلکه انصاب سنگهایی بودند دراطراف کعبه. راغب گفته: آن سنگها را پرستش کرده و روی آنها قربانی می‏کردند. فرق مابین انصاب و اصنام را که نقل شد در اقرب الموارد نیز بطور «قیل» آورده است. ناگفته نماندبه تصریح آیه اول، انصاب رجس اند و این می‏رساند که انصاب مورد پرستش بوده‏اند و در آیه دوم آنچه بر روی آن سنگ یا سنگها ذبح شده حرام گشته است می‏شود گفت: که سنگ معبود بوده و یا صرفا برای بتها بر آن ذبح می‏کرده‏اند. عجب از زمخشری . آیه خطاب به حضرت رسول «صلی الله علیه واله» و نتیجه آیات قبل است یعنی: حالا که بتو شرح صدر داده و بلند آوازه‏ات کردیم و بار گران را از تو برداشتیم و با هر دشواری آسانیی هست پس چون از واجب فارغ شدی در عبادت و دعا بکوش و خودت را به رنج انداز وبه خدایت رغبت جو. در مجمع از امام باقر و صادق علیهماالسلام نقل شده «فَِاذا فَرَغْتَ مِنَ الصَّلوةِ الْمَکْتُوبَةِ فَانْصَبْ اِلی رَبِکَ فِی الدُّعاءِ وَ ارْغَبْ اِلَیْهِ فِی الْمَسْئَلَةِ». زمخشری در کشّاف در باره آیه گوید: منظور آن است که آن بزرگوار عبادات را پشت سرهم انجام دهد و اوقات خویش را خالی از عبادت نگذارد و چون از یکی فارغ شد دیگری را شروع کند. آنگاه گوید: از جمله بدعتها آنکه بعضی از رافضیان «فَانْصَبْ» را در آیه به کسر صاد خوانده یعنی: علی را بر خلافت منصوب گردان اگر اینطور خواندن بر رافضی روا باشد صحیح است که ناصبی آن را همینطور بخواند و بگوید: یعنی ناصبی بودن را که بغض و عداوت علی است در میان مردم بگذار. زمخشری می‏توانست قول بعضی از شیعه را که خودش نقل کرده (اگر چنین قائلی یافته شود) به نحو آبرومندی رد کندو بگوید: این سخن قابل قبول نیست. ولی حریف آوردن ناصبی حکایت از درون طوفانی و ناراحت زمخشری نسبت به اهل بیت علیهم‏السلام و شیعه دارد. گویی خیلی تکان خورده است. فیض مرحوم در تفسیر صافی بعد از نقل این سخن گوید: نصب امام و خلیفه بعد از تبلیغ رسالت یا پس از فراغ از عبادت ا مری معقول بلکه واجب است تا مردم بعد از آن حضرت در حیرت و ضلال واقع نشوند، پس صحیح است که مترتب بر رسالت و فراغ از عبادت باشد و اما بغض علی وعداوت علی «علیه السلام» چطور معقول است که بر تبلیغ رسالت و یا عبادت مترتب شود؟!!... آنگاه بر زمخشری سخت تاخته است.

جملاتی از کاربرد کلمه نصبت

در زمان‌های پیشین از انواع چوب 'خار و خاشاک به عنوان حفاظ استفاده می‌شده‌است. استفاده از مواد اولیه موجود در طبیعت با توجه به در دسترس بودن و نگرش انسان‌ها نصبت به موادی که می‌توانسته تأخیر و باز دارندگی در ورود حیوانات به مزارع یا ورود مهاجمین یا سارقان را به محل زندگی انسان‌ها را به وجود آورد بوده‌است. امروزه هم در مناطق روستایی می‌شود این نوع حفاظ‌های چوب را دید.
وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً الوقر بفتح الواو الصمم، و بکسر الواو الحمل علی الظهر. زجاج گفت: أَنْ یَفْقَهُوهُ در موضع نصب است که مفعول له است، یعنی: و جعلنا علی قلوبهم اکنة لکراهة ان یفقهوه. فلما حذفت اللام نصبت الکراهة، و لما حذفت الکراهة انتقل نصبها الی ان.