نادیدنی. [ دی دَ ] ( ص لیاقت ) غیرمرئی. ناپدید. چیز دیده نشده. خارج از نظر.هر چیزی که نمیتوان آن را دید. ( ناظم الاطباء ). مالا یدرکه الابصار؛ چیزی که دیدنش ممکن نیست : چنین گفت با کید کان چار چیز که کس را به گیتی نبوده ست نیز همی شاه خواهد که داندکه چیست که نادیدنی یا که نابودنیست.فردوسی.چشم دل باز کن که جان بینی آنچه نادیدنیست آن بینی.هاتف. || آنچه که قابل دیدن نباشد. ( آنندراج ). چیزی که شایسته دیدن نباشد. ( ناظم الاطباء ). چیزی که دیدن آن روا نیست. که نباید آن را دید : خردمندی آن راست کز هر چه هست چو نادیدنی بود از او دیده بست.نظامی.بگردان ز نادیدنی دیده ام مده دست بر ناپسندیده ام.سعدی.مرا بیزار کرد از اهل دولت دیدن دربان به یک دیدن ز صد نادیدنی آزاد گردیدم.صائب.از بزرگان دیدن دربان مرا دلسرد ساخت کرد یک دیدن ز صد نادیدنی آزاده ام.صائب.
معنی کلمه نادیدنی در فرهنگ فارسی
( صفت ) ۱ - آنچه که قابل رویت نیست ۲ - غیر مرئی مقابل دیدنی .
معنی کلمه نادیدنی در دانشنامه عمومی
نادیدنی یا نامرئی؛ ( غیرقابل رویت بودن ) ، ( انگلیسی: Invisibility ) حالت چیزی یا پدیده ای است که قابل مشاهده نیست. به شیئی که در این حالت است نامرئی گفته می شود ( که به معنای واقعی کلمه "قابل مشاهده نیست" ) . از این اصطلاح اغلب در فانتزی / علمی–تخیلی استفاده می شود؛ جایی که اشیاء را به وسیلهٔ جادویی یا تکنیکی نمی توان دید. با این حال، آثار آن نیز می تواند در دنیای واقعی، به ویژه در فیزیک و کلاس های روانشناسی ادراکی، نشان داده شود. از آن جا که اشیاء با نور در طیف مرئی آن؛ که از یک منبع منعکس کننده از سطح خود و برخورد آن به چشم بیننده می توانند دیده شوند، طبیعی ترین شکل نامرئی بودن ( واقعی یا داستانی ) جسمی است که نه نور را نه منعکس و نه جذب می کند ( یعنی اجازه می دهد نور از طریق آن عبور کند ) که این به معنای شفافیت است و در بسیاری از مواد طبیعی دیده می شود ( هرچند هیچ مادهٔ طبیعی به میزان ۱۰۰٪ شفاف نیست ) . مفهوم نادیدنی بستگی به چندین عامل نوری و بصری دارد. به عنوان مثال: نامرئی بودن به چشم ناظر و/ یا ابزار مورد استفاده بستگی دارد؛ بنابراین یک شی را می توان به عنوان «فرد نامرئی» به فرد، حیوان، ابزار و غیره طبقه بندی کرد. در تحقیق بر روی ادراک حسگر نشان داده شده است که نامرئی در چرخه درک می شود.
جملاتی از کاربرد کلمه نادیدنی
چشم پوشیدن به است از دیدنِ نادیدنی زین سبب آیینه گیرد از هوا زنگار را
موسی ار داند که حق نادیدنی است از چه ارنی گفت و پاسخ یافت لن
بس که صائب دیدم از نادیدگان نادیدنی زنگ بر آیینه طبعم بهار خرمی است
وَ یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ و او را از ظلمات کفر بنور ایمان درآرد، «باذنه» یعنی بأمره و توفیقه و ارادته، وَ یَهْدِیهِمْ إِلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ صراط نامی است راه را، دیدنی، و نادیدنی، دیدنی خود محسوس است، و نادیدنی اسلام و سنّت است.
از غبار خط دهان تنگ او پوشیده ماند دیدنی نادیده و نادیدنی در دیده ماند
مرا بیزار کرد از اهل دولت، دیدن در بان به یک دیدن زصد نادیدنی آزاد گردیدم
کور باشد لیک از نادیدنی کر بود اما زنابشنیدنی
بس که چون آیینه دیدم از جهان نادیدنی نیست بر خاطر غبار از چرخ زنگاری مرا
همی شاه خواهد که داند که چیست که نادیدنی پاک نابود نیست
دنت میگوید در درخت بسیار پرشاخ و برگ زندگی الگوهایی هست که نشان میدهند رویدادهای مهمی رخ دادهاند که باعث شدهاند شکوفاییهای بعدی درخت امکانپذیر شود. انقلاب یوکاریوتی و انقلاب چندیاختهای مهمترین این رویدادها هستند و پس از آنها رویدادهای گونهزایی دارای اهمیت هستند که در زمان خود نادیدنی هستند اما واپستر معلوم میشود که شکافهای بزرگی مانند شکاف میان گیاهان و جانوران ایجاد کردهاند. اگر علم بخواهد الگوهای تشخیصپذیر در این هستی بسیار پیچیده را تبیین کند، باید از سطح میکروسکوپی بالاتر برود تا سطوح دیگر را هم ببینید و هر جا لازم بود رویکرد آرمانگرایانه داشته باشد تا ما به جای دیدن درختها، جنگل را ببینیم.