ناایمنی

معنی کلمه ناایمنی در لغت نامه دهخدا

ناایمنی. [ م ِ ] ( حامص مرکب ) ایمن نبودن.

جملاتی از کاربرد کلمه ناایمنی

عمر رفت و تو منی داری هنوز راه بر ناایمنی داری هنوز
پیر گفتش حس منی اندر منی است راه او بر وادی ناایمنی است
إِنَّما جَزاءُ الَّذِینَ یُحارِبُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ این آیت در شأن قاطعان است و راهزنان، ایشان که راهها ببیم دارند و مکابره در خون و مال مسلمانان سعی کنند، و آنچه گفت که با خدا و رسول بجنگ‌اند، آنست که در ناایمنی راهها انقطاع حج است و عمره و غزو و زیارت و صلات ارحام و امثال آن. مقاتل گفت و ابن جبیر که: این در شأن قومی عرینان فرو آمد که آمدند برسول خدا و بر اسلام بیعت کردند، و در دل نفاق و کفر میداشتند، پس گفتند: ما در مدینه نمیتوانیم بودن، و از وباء مدینه میترسیم، و آب و هواء آن ما را سازگار نیست. رسول خدا ایشان را بصحرا فرستاد، آنجا که شتران صدقات ایستاده بودند، گفت: روید و ابوال و البان آن بکار دارید، و از آن بخورید، تا صحت یابید. ایشان رفتند، و رعاة را کشتند، و شتران را جمله براندند، و مرتد گشتند. خبر بمدینه افتاد، و لشکر اسلام تاختن بردند، و ایشان را گرفتند و آوردند. رسول خدا فرمود: تا دستها و پایهاشان ببرند، و داغ بر چشمهاشان بنهند، و میل درکشند، و در آفتاب گرم بیفکنند ایشان را، تا بمیرند. جبرئیل آمد در آن حال، و این آیت آورد، گفت: یا محمد ملک میگوید جل جلاله، که: جزاء ایشان آنست که ما درین آیت بیان کردیم، نه آن مثلت که تو فرمودی. پس رسول خدا مثلت نهی کرد، و شرب بول بعد از آن منسوخ گشت.
شد آن زمان‌که ز ناایمنی شقایق سرخ چو چشم شیر مهیب آمدی به چشم غزال
و از دشمن قوی همیشه بر ناایمنی باش و ترسان، که از دو کس بباید ترسید: یکی از دشمن قوی و دیگر از یار غدار و دشمن خود را خوار مدار و با دشمن ضعیف همچنین دشمنی کن که با دشمن قوی و مگو که او خود کیست و که باشد؟
آن یمانی تیغ بین اندر یمین او که هست کفر در ناایمنی اندر امان ایمان از او
یک طرف ناایمنی از چشم ما بربوده خواب یک طرف بر روی ما سد گشته راه نان و آب
کمینگاه بد اندیشان بی باک بود ز اندیشه ناایمنی پاک
روز و شب بی راه می‌جوییم راه زانکه از ناایمنی ما ایمنیم