مانوش

معنی کلمه مانوش در لغت نامه دهخدا

مانوش. ( اِخ ) نام کوهی است که منوچهر در آن کوه متولد شد و آن را مانوشان هم می گویند. ( برهان ) ( آنندراج ) ( انجمن آرا ). چنین نامی در شاهنامه و فهرست ولف نیامده ولی در بندهش مانوش ( منوش ) هم به کوهی اطلاق شده که منوچهر در آن تولد یافته و هم نام چندتن از نیاکان منوچهر است . از جمله مانوش پسر «کی پشین » و پدر «کیوجی » . در فصل 12 بندهش بند 2 چنین آمده : کوه «زرذز» که آن را نیز مانوش گویند از سلسله جبال البرز است. و نیز در بند ده همین فصل آمده : کوه مانوش بسیار بزرگ است ، کوهی است که منوچهر در بالای آن تولد یافت و در «زامیادیشت » بند 1 در جزو کوهها از کوه منوشه اسم برده شده و پس از آن از کوه «زرذز» یاد شده بنابراین «زرذز» کوهی است نزدیک کوه مانوش ( که در بندهش هر دو یکی محسوب شده ). ( حاشیه برهان چ معین ). و رجوع به یشتها تألیف پورداود ج 2 ص 50 شود.

معنی کلمه مانوش در فرهنگ فارسی

نام چند تن از نیاکان منوچهر از جمله : مانوش پسر [ کی پشین ] و پدر [ کیواوجی ] است .

معنی کلمه مانوش در فرهنگ اسم ها

اسم: مانوش (پسر) (کردی) (تاریخی و کهن) (تلفظ: manush) (فارسی: مانوش) (انگلیسی: manush)
معنی: نام کوهی، نام چندتن از نیاکان منوچهر پادشاه پیشدادی

معنی کلمه مانوش در دانشنامه آزاد فارسی

رجوع شود به:منوشان

جملاتی از کاربرد کلمه مانوش

دگر مسجد مؤمنان هرکه هست همان جا که مانوش دارد نشست
چنان ساخت کز ره نماز دگر به دروازه ی شهر مانوش بر
چو مانوش را شد درست این گمان بیاورد دستور را در زمان
بدو گفت مانوش را بی گمان سر آید همی روزگار و زمان
ز کردار شه گشت مانوش شاد به دستور خویش این سخن برگشاد
اگر شاه فرمان کند با رهی فرستم به مانوش از این آگهی
ز گوهر بسی پیش مانوش برد که دیدار گوهر دل و هوش برد
در جام آفتاب شده باده خون دل بر یاد این شراب که مانوش کرده ایم
به یک هفته آمد به روم آن نوند چو از نامه بگشاد مانوش بند
نه از رومیان روزی آمد گناه نه مانوش مست است از آزار شاه