کاب

کاب

معنی کلمه کاب در لغت نامه دهخدا

کاب. ( اِ ) پیاله ای است دراز هشت پهلو. || لاف. || گاو. ( ناظم الاطباء ).
کاب. ( انگلیسی ، اِ ) نوعی از درشکه یک اسبه که دو چرخ دارد. نخست در انگلستان آن را ساخته اند. محل نشستن راننده در عقب درشکه در جائی بلند تعبیه شده است.
کاب. ( اِخ ) شهری وسط است ( از روم ) [ آسیای صغیر ] و هوایش سرد است واز اقلیم پنجم است. حقوق دیوانیش بیست و دو هزار و صد دینار است. ( نزهةالقلوب المقالة الثالثه ص 98 ).
کاب. ( اِخ ) ریچارد. وی یکی از نسخه های وندیداد را که جرج بوچیر ( یا باوچر ) از پارسیان هند در سال 1718 م. به دست آورد، در سال 1723 به انگلستان برد و به کتابخانه بودلین تقدیم نمود. این نسخه هنوز در همان کتابخانه به این علامت و شماره محفوظ است 321.Or.Bodl ( از تاریخ ادبی ایران ، تألیف براون ترجمه علی پاشا صالح ج 1 ص 70 ).
کاب. [ ب ُ ] ( اِخ ) سانسکریت کاویه . یکی از مننترات بنات النعش در نزد هندوان. ( تحقیق ماللهند ج 1 ص 198 ).

معنی کلمه کاب در فرهنگ فارسی

پیاله ای است دراز هشت پهلو نوعی از درشکه یک اسبه که دو چرخ دارد یکی از مننترات

معنی کلمه کاب در دانشنامه عمومی

کاب (کالیفرنیا). کاب ( به انگلیسی: Cobb ) یک منطقهٔ مسکونی در ایالات متحده آمریکا است که در شهرستان لیک، کالیفرنیا واقع شده است. کاب ۱۲٫۹۲۰ کیلومتر مربع مساحت و ۱٬۷۷۸ نفر جمعیت دارد و ۸۰۲ متر بالاتر از سطح دریا واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه کاب

چون توانم که ز کویت بملامت بروم کاب چشم آمده و دامن من بگرفتست
به خاک پای تو کاب حیات از آن بچکد اگر مسوده شعر من بیفشاری
معمار این بنا هنری کاب از شرکت آی ام پی و شرکا است.
قواد ترا سیم درین شهر بدامن آنکس دهدش کاب ندارد بجگر بر
صبح را کاب روی ریخته باد نفس آتش فشان نبایستی
بجست از خوابگهٔ بی صبر و آرام چو مرده کاب حیوان یابد از جام
قطره ی ئی بخش ز دریای شفاعت ما را کاب سرچشمه ی مهرت سخن دلکش ماست
لیک نومید نیست کاب حیات از سیاهی برون توان آورد
سنگ دربر می‌دود گیتی چو آب کاب عیشی یا دلی روشن کجاست؟
در پی دل چند گردم کاب رویم ریخت دل دست خواهم شست ازین پس هرچه باداباد ازو
میست کاب حیاتست در سیاهی شب چو خضر وقت توئی آب زندگانی کو