معنی کلمه ولج در لغت نامه دهخدا
جوزه را ماند اگر جوزه بود در ته زین
ولج را ماند اگر ولج بود آخورزاد.مظهری ( از انجمن آرا ).پخته بسی ورغ به صد گونه طرز
از ولج و تیهو و دراج و چرز.امیرخسرو دهلوی ( از آنندراج ).
ولج. [ وَ ل َ ] ( ع اِ ) راه ریگستان. ( منتهی الارب ). راه در رمل. ( اقرب الموارد ). راه در ریگ. ( مهذب الاسماء ). || ج ِ وَلَجة، به معنی سمج کوه و خم وادی. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ). رجوع به ولجة شود.
ولج. [ وُ ل ُ ] ( ع اِ ) ج ِ وِلاج. ( اقرب الموارد ). کرانها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). نواحی. ( اقرب الموارد ). || کوهها. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). || کوچه ها. ( منتهی الارب ) ( اقرب الموارد ) ( آنندراج ). || کفلیزهای انگبین. ( منتهی الارب ) ( آنندراج ). مغارف العسل. ( اقرب الموارد ).