واداشته

معنی کلمه واداشته در لغت نامه دهخدا

واداشته. [ ت َ / ت ِ ] ( ن مف مرکب ) محبوس. زندانی. بازداشته. توقیف شده. || برانگیخته. وادار شده. و رجوع به واداشتن شود.

معنی کلمه واداشته در فرهنگ فارسی

( اسم ) ۱ - بر انگیخته . ۲ - مجبور ملزم . ۳ - منع شده ممنوع . ۴ - محبوس باز داشته .

جملاتی از کاربرد کلمه واداشته

زنی از دیگری پرسید: این مرد کیست؟ گفت: کسی است که خداوند وی را از خدمت خویش رانده است و به خدمت دورترین مخلوق خویش واداشته است. وزیر آن سخن بشنید و زهد پیشه کرد. این معنی را جامی در سبحه الابرار آورده است:
در همرفت واداشته که ادوکشن گرمایی نیز نامیده می‌شود، حرکت سیال ناشی از عوامل خارجی از قبیل پنکه یا پمپ است. از همرفت واداشته برای افزایش نرخ انتقال حرارت استفاده می‌شود. در بسیاری از میکسرها از همرفت واداشته برای توزیع یک ماده در ماده‌ای دیگر استفاده می‌شود. سیستم‌های سیال و رادیاتور و گرمایش یا سرمایش قسمت‌های بدن توسط گردش خون از دیگر مثال‌های همرفت واداشته است.
نقش تو دَرون دیده بنگاشته به وین دیده به دیدار تو واداشته به
در عین حال او توصیه می‌کند که فیلم به دو دلیل دیده شود اولین دلیل آن ساختار دراماتیک قدرتمند غیرقابل انکار فیلم و دلیل دوم آن برای واداشته شدن به تفکر