نیاگان

نیاگان

معنی کلمه نیاگان در لغت نامه دهخدا

نیاگان. ( اِ ) نیاکان. رجوع به نیاکان شود.

معنی کلمه نیاگان در فرهنگ عمید

= نیاکان

معنی کلمه نیاگان در دانشنامه عمومی

شهر نیاگان ( به روسی: Нягань ) در کشور روسیه و در اوکروگ خانتی - مانسی اوتونوموس واقع شده است.

جملاتی از کاربرد کلمه نیاگان

نگر تا چه مایه نمودی گزند بجای نیاگان شاه بلند
سوز او خوابیده در جان تو هست این کهن می از نیاگان تو هست
خار بزرگان گرفته دامن خردان سنگ نیاگان شکسته گردن اعقاب
نه رای و نه آیین بد داشتیم که راه نیاگان خود داشتیم
چو از دور دیدش زبان برگشاد ز کین نیاگان همی کرد یاد
که جمشیدیان را نیاگان ما گزیده جهاندار پاکان ما
من یکی کُرد‌زاده لشگری‌ام کز نیاگان خویش گوهری‌ام
قراطوس بود و نیاگان او نیاگان ما زیر فرمان او
فریدون بیاورد و برد و بکشت به کین نیاگان به زخم درشت
که بود از نیاگان ما زیر دست همه شاه بودند و یزدان پرست