نشستگاه. [ ن ِ ش َ ] ( اِ مرکب ) جای نشستن. جائی که کسی می نشیند. ( ناظم الاطباء ). جای. مکان : نشستگاه تو بر تخت خسروانی باد نشستگاه عدوی تو بر چَه ِ ارژنگ.فرخی. || مجلس. ( دهار ) : نشستگاه شهان باغ و خوابگه ایوان نشستگاه تو دشت است و خوابگه خرگاه.فرخی. || مصطبه.سکوی مخصوص نشستن : و از هر دو روی نشستگاهها و غرفه ها و بناها بفرمود کردن. ( مجمل التواریخ ).به نوعی که ذره ای آفتاب از جانب شرقی و غربی به نشستگاه سر حوض نمی افتاد. ( تاریخ بخارا ص 33 ). کرده بروی نشستگاهی چست تخت بسته به تخته های درست.نظامی.|| مسکن. مقام. مکان. ( ناظم الاطباء ). جای اقامت : بیرون از شهر مصر به قرب میلی احمد طولون از بهر نشستگاه خود چند بنا ساخته است. ( مجمل التواریخ ). و باز به حمله آمدند و درها بسوختند و به کوشک حسینی رفتند نشستگاه مقتدر. ( مجمل التواریخ ). || قاعده. عاصمه. کرسی. پای تخت. ( یادداشت مؤلف ) : نشستگاه خویشتن [ کی قباد ] همه ملک بلخ داشت. ( ترجمه طبری بلعمی ). حمص از شام است و نشستگاه ملک روم بود و ابوعبیده آهنگ حمص کرد. ( ترجمه طبری بلعمی ). || مقعد. کون. ( ناظم الاطباء ). نشتنگاه. دبر: المعافه ؛ پای فا نشستگاه کسی زدن. ( تاج المصادر بیهقی ). || هنگام نشستن. ( از ناظم الاطباء ).
معنی کلمه نشستگاه در فرهنگ عمید
= نشستنگاه
معنی کلمه نشستگاه در فرهنگ فارسی
( اسم ) ۱ - محل جلوس مقر: کرده بروی نشستگاهی چست تخت بسته به تختهای درست . ( هفت پیکر . چا. استانبول ۲ ) ۲۱۲ - محل اقامت مقام .
جملاتی از کاربرد کلمه نشستگاه
نظاره گاه تو بر تختگاه باد و چمن نشستگاه تو از ملک فرق باد و کنار
ای رونی ای که طرفه بغدادی دارد نشستگاه تو بغداد من
شیخ الاسلام گفت: ممشاد دینور٭ گوید: که در نیم. خواب بودم در مسجد. در خواب به من گفتند: که خواهی که دوستی از آن ما به بینی؟ خیز بسر تل تویه شو. تا به بینی. بیدار شدم. برف آمده بود، رفتم بر سر کوه توبه. خواص را دیدم در میان برف نشسته مربع، و چند سپری سبز گرد بر گرد وی تهی از برف نیامده بود بر سر وی. و وی در عرق غرق وارند. که ویرا گفتم: که این منزلت به چه چیز یافتی؟ گفت به خدمت فقرا. کسی ویرا دید در بیابان حیوه زده بفراغت نشسته آنکس گفت ویرا یا باسحق! از چه مینشینی؟ گفت: بر وای بطال؟ ار ملوک زمین دانندی کی من ایذر فرا در چیام بشمشیر بسر من آیندی از حسد. وقتی در مسجد نشسته بود بر سجاده، کسی فرا شد، و مشتی سیم بر سجاده وی فرو کرد، وی برخاست و سجاده فر فشاند. و آن سیمها بریخت بر خاک و سنگ و گفت: این نشستگاه پیش ازین ازین بر من آمده، آن کس گوید که هرگز بعز وی ندیدم کی وی چنان کرد و بذل خود «که» آن سیم برمیچدم از زمین. خواص رحمه اللّه در مسجد ری برفت از دنیا، و گور وی آنجاست.
نواخت دیگر مریم را آنست که، رب العالمین او را رقم اصطفائیت کشید بدو جایگه در اول آیت و آخر آیت. گفت: اصْطَفاکِ وَ طَهَّرَکِ، وَ اصْطَفاکِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ کرا بود از زنان جهانیان این کرامت که وی را بود؟ از دنیا و جهانیان آزاد بود، چنانک گفت: ما فِی بَطْنِی مُحَرَّراً و آنکه در آن آزادی پذیرفته و پسندیده خدای بود فَتَقَبَّلَها رَبُّها بِقَبُولٍ حَسَنٍ. جای و نشستگاه وی مسجد و محراب بود، و در آن جایگه روزی وی روان از درگاه خدای بود وَجَدَ عِنْدَها رِزْقاً. و آن گه پرهیزگار و خدا را فرمان بردار بود وَ کانَتْ مِنَ الْقانِتِینَ. و در بزرگی و صدیقی خدای وی را گواه بود وَ أُمُّهُ صِدِّیقَةٌ. و ازین عجبتر که فرزندش بیپدر آمد و «رَوْحِ اللَّهِ» بود و ذلک فی قوله إِنَّمَا الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیَمَ رَسُولُ اللَّهِ وَ کَلِمَتُهُ أَلْقاها إِلی مَرْیَمَ وَ رُوحٌ مِنْهُ رب العالمین درین آیت عیسی (ع) را چهار نام گفت: مسیح، عیسی کلمة و روح. یعنی که عیسی رسول خداست، و موجود آورده سخن وی کان سخن را بمریم او کند، و جانی است ازو بعطاء بخشیده.
و اگر مقام بر موضع و مکان نهی پس اینجا مضمری محذوف است یعنی خاف مقام حساب ربه، آن کس که از مقام حساب حق بترسد داند که او را در آن مقام بدارند و از وی سؤال کنند کقوله تعالی: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَسْؤُلُونَ. او را دو بهشت است یکی جنة عدن و دیگر جنة النعیم. یکی نشستگاه خویش و دیگر نشستگاه جفتان و خادمان وی.
شاها نشستگاه تو بر تخت بخت باد از خنجر تو جسم عدو لخت لخت باد
نشستگان شهان باغ و کاخ و خانه بود نشستگاه تو دشتست و خوابگه خرگاه
پژوهشگر این پرسش را مطرح می کنه که آیا این بدان معناست که اروند رود، دشت سواران نیزهگذار (سرزمین تازیان) را از ایران جدا میکند یا صرفاً برای محافظت از محدوده نشستگاه ضحاک است؟ با توجه به آنچه در ذیل خواهد آمد، شاید شق دوم درستتر باشد.
نشستگاه توبر تخت خسروانی باد نشستگاه عدوی تو در چه ارژنگ