نرم گردن

معنی کلمه نرم گردن در لغت نامه دهخدا

نرم گردن. [ ن َ گ َ دَ ] ( ص مرکب ) کنایه از مطیع. ( برهان قاطع ) ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ) ( ناظم الاطباء ). فرمانبردار. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). محکوم. ( فرهنگ نظام ) ( آنندراج ). رام. ( ناظم الاطباء ). منقاد. فروتن. خاضع. خاشع. اغید. ( یادداشت مؤلف ) :
نیست یک شیر رام گردن کش
که تو را رام و نرم گردن نیست.مسعودسعد.سوزنی در مدح وی با قافیه کشتی گرفت
قافیه شد نرم گردن گرچه توسن بود و گست.سوزنی.چو خر نرم گردن نگشتم از آن
ولیکن چو خر گشته ام سخت ایر.سوزنی.خورشید سرفکنده و مه خویشتن شناس
مریخ نرم گردن و کیوان فروتن است.انوری.دو شخص ایمنند ار تو آئی به جوش
یکی نرم گردن یکی سفته گوش.نظامی ( از آنندراج ).نشستند بیدارمغزان روم
به مهر ملک نرم گردن چو موم.نظامی ( از آنندراج ).و هَلُم َّ جَرّا تا به وقتی که خراسان و مازندران در زیر سنگ های بلای این آسیای گردان نرم گردن شدند. ( جهانگشای جوینی ).

معنی کلمه نرم گردن در فرهنگ عمید

فروتن و فرمان بردار.

معنی کلمه نرم گردن در فرهنگ فارسی

مطیع رام فرمانبردار: فلک تندواخترتوسن نرم گردن زبخت رام توباد. ( عثمان مختاری .چا.همائی .۴۸ )

جملاتی از کاربرد کلمه نرم گردن

شدی حیران و بی سامان و کردی نرم گردن را اگر دیدی به صف دشمنان سام نریمانش
نیست یک شیر تند گردنکش که تو را رام و نرم گردن نیست
دشمن سرکش چو دیدش نرم گردن شد بلی سیل تندی کم کند چون پای در دریا نهاد
خورشید سرفکنده و مه خویشتن شناس مریخ نرم گردن و کیوان فروتنست
شداست این پیر هندو نرم گردن چو از نان خود اندر ماند تن داد
بادای سزای افسر و تخت آنکه پیش تو چون شمع نرم گردن و آنکه فروتن است
اگر بگرزم کوبید نرم گردن و پشت وگر بسنگم سائید خورد پهلو و بر
چر خر نرم گردن نگشتم ازان ولیکن چو خر گشته ام سخت ایر