معنی کلمه ناداشتی در لغت نامه دهخدا
ز دنیا برم زنگ ناداشتی
دهم باد را با چراغ آشتی.نظامی.چون بود آن صلح ز ناداشتی
خشم خدا باد بر آن آشتی.نظامی. || بی شرمی. بی حیائی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ) ( آنندراج ) :
ره ناداشتی را پیشه کردی
گرت نیک آمد آن ناداشتی رو.سوزنی.به ناراستی دامن آلوده ای
به ناداشتی دوده اندوده ای.سعدی ( از نظام و آنندراج ).|| بی اعتقادی. ( برهان قاطع ) ( ناظم الاطباء ). بی اخلاصی. ( غیاث اللغات ).