ناخدای ترس. [ خ ُ ت َ ] ( ص مرکب ) ناخداترس. کسی که از خدا نمی ترسد. رجوع به ناخداترس شود : ای ناخدای ترس مشو آینه پرست رنج دلم مخواه و منه دل بر آینه.خاقانی.گفتا مترس از این گره ناخدای ترس کاینک خدای کعبه بر ایشان کمان کشید.نظامی.
معنی کلمه ناخدای ترس در فرهنگ فارسی
ناخداترس .
جملاتی از کاربرد کلمه ناخدای ترس
نقاش چیره دستست آن ناخدای ترس عنقا ندیده صورت عنقا کند همی
کاغذ مگر نماند که آن ناخدای ترس از نوک خامه یک رقم از من دریغ داشت
تا کی فلک به مهر جهانی بپرورد وان ناخدای ترس به تیغ جف کشد
صائب خموش باش که آن ناخدای ترس از داد بیش بر سر بیداد میرود
ای ناخدای ترس مشو آینهپرست رنج دلم مخواه و منه دل بر آینه
محمود نیست عاقبتِ ناخدای ترس گویند ز آن که کاشته ای بیش ندروی
آخر کجا روا بود، ای ناخدای ترس این سلطنت که با من درویش میکنی