ماناک

معنی کلمه ماناک در لغت نامه دهخدا

ماناک. ( ق مرکب ) مخفف ماناکه. ( یادداشت به خط مرحوم دهخدا ). پنداری که. گویی که :
آن رنگ سیاه لاله ، ماناک
اندر دل مشتری است کیوان.خاقانی.روز روشن ندیده ام ، ماناک
همه عمرم به چشم درد گذشت.خاقانی.زلف تو سیه چراست ماناک
بسیار در آفتاب گشته.امیرخسرو ( از آنندراج ).و رجوع به مانا شود.

معنی کلمه ماناک در فرهنگ فارسی

مخفف ماناکه

جملاتی از کاربرد کلمه ماناک

تلقین ز تو یافته ست ماناک دلهای مسبّحان افلاک
آن رنگ سیاه لاله ماناک اندر دل مشتری است کیوان
گفت خسرو بگیردت ماناک خاصیت هست کسب افیون را
مقاله سال ۲۰۱۰ وی «مفهوم حفاظت از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد» در «حقوق بین‌الملل و حقوق بشر»، «مانوج کومار» از انتشارات ماناک دهلی نو، ۲۰۱۰ منتشر شد.
وقف یا همان ورستاد آیینی بس کهن است که پیش از اسلام از بنیانهای دین زرتشتی بود مردم ایران پس از رسیدن اسلام به این کشور با واژه وقف آشنا شدند. در زبان پهلوی واژه‌های اَشوداد، اَهُلوُداد و روانیگان کم‌وبیش چنین کاربردی دارند. همچنین وقف به ماناک پیشکش جاویدان برای پریستکاری همگانی یا نگه داشتن خود آن چیزی و روان بودن سود و کاربری آن در راستای کارهای نیک و خرسندی و خوشنودی خداست. به واگران درست (ماده ۵۵ قانون مدنی) برپایه نوشته آن وقف عبارت است از این‌که «عین مال حبس و منافع آن تسبیل شود». جمع این واژه اوقاف است و به دارایی و زمین وقف شده، موقوفه گفته می‌شود.[نیازمند منبع]
زلف تو سیه چراست ماناک بسیار در آفتاب گشته ست
شمع شب گریه همی کرد همه شب، ماناک شعله های دل پر سوز منش روشن بود
بوی خون آمد از صبا ماناک عاشقی را هوا بجنبیده‌ست
از من اثری نماند ماناک خاقانی دیگرم، نه آنم
چشم ما گر نمی شود، ماناک آن همان آفتاب روشن ماست
روز روشن ندیده‌ام ماناک همه عمرم به چشم درد گذشت