واکردنی

معنی کلمه واکردنی در لغت نامه دهخدا

واکردنی. [ک َ دَ ] ( ص لیاقت ) بازکردنی. گشودنی. گشادنی. قابل باز کردن. که بتوان بازش کرد. رجوع به واکردن شود.

جملاتی از کاربرد کلمه واکردنی

دارد گدا از غفلتت بر خود نظر واکردنی ای سنگ تاکی داشتن آیینه پنهان در بغل
در نظر واکردنی گردید طی پرواز ما چون شرر در نقطه انجام بود آغاز ما
محو گردد در نظر واکردنی مد شهاب دل منه چون غافلان بر طول ایام حیات
در نظر واکردنی بیرون ز گردون می رویم چون شرار شوخ، مجمر عاجز تسخیر ماست
در نظر واکردنی طی می شود عمر حباب تکیه ای بی مغز بر عمر سبک جولان مکن
رزق ما از عالم هستی، نظر واکردنی است روی دریا را نبیند یک نظر افزون حباب
خیالات جهان آخر ز سر واکردنی دارد ازین ساز هوس بر هر چه پیچی مختصر پیچی
شد نظر واکردنی خواب فراموش شرار لغزش پای نگاهی داشت مدهوش شرار
در نظر واکردنی طی شد بساط زندگی چون شرر در نقطه آغاز بود انجام ما
مژه واکردنی نمی‌ارزد همه عالم غبار را ماند