نایب مناب

معنی کلمه نایب مناب در لغت نامه دهخدا

نایب مناب. [ ی ِ م َ ] ( ص مرکب ) جانشین. خلیفه. قائم مقام. ( از ناظم الاطباء ). رجوع به نائب مناب شود.

معنی کلمه نایب مناب در فرهنگ عمید

جانشین، قائم مقام، خلیفه.

جملاتی از کاربرد کلمه نایب مناب

شده سر خیل اهل خذلان را گشته نایب مناب شیطان را
خورشید را، بمیدان، قایم مقام ساز؛ برجیس را، در ایوان، نایب مناب خواه!
از ترکش تو نیست اگر تیر در کمان، مژگان به جای پیکان، نایب مناب کن
پیشه کرده خلاف فرمان را گشته نایب مناب شیطان را
ای دل و دست ترا دریا وکان نایب مناب ای رخ و رای ترا خورشید و مه قایم مقام
شرق تا غرب جهان گیرد به یک دم آفتاب غالباً نایب مناب تیغ عالمگیر تست
خدا را اگر هست نایب مناب چنان دان که کس نیست جز بوتراب
علمی که داده بود محمد به مرتضی ایزد به این محمد نایب مناب داد