مالک دینار

معنی کلمه مالک دینار در لغت نامه دهخدا

مالک دینار. [ ل ِ ک ِ ]( اِخ ) از موالی بنی سامةبن لؤی القرشی و از مشاهیرتابعین و زاهد بسیار معروف بصره که در زهد و اعراض از دنیا همواره بدو مثل زنند بعلاوه او یکی از خطاطان مشهور عصر خود بود و قرآن به اجرت می نوشت و هر مصحفی را در چهار ماه بپایان می رساند. وفات او را مورخین به اختلاف در سال 126 یا 127 یا 130 یا 131 نگاشته اند. در وجه تسمیه او به دینار در تذکرة الاولیاء طبع لیدن ص 41 چنین افسانه ای آمده است : در کشتی نشسته بودچون به میان دریا رسید اهل کشتی گفتند غله کشتی بیار گفت ندارم چندانش بزدند که هوش ازو بیرون رفت چون به هوش باز آمد گفتند غله کشتی بیار گفت ندارم گفتند پایش گیریم و در دریا اندازیم هرچه در آب ماهی بود همه سربرآوردند هریکی دو دینار زر در دهان گرفته مالک دست فرا کرد و از یک ماهی دو دینار بستد و بدیشان داد از این سبب نام او مالک دینار شد :
تاج را طوقدار و مملو کند
مالک طوق و مالک دینار.خاقانی ( دیوان چ سجادی ص 204 ).ترا که مالک دینار نیستی سعدی
طریق نیست مگر زهد مالک دینار.سعدی.و رجوع به روضات الجنات صص 684-687 و حاشیه ٔشدالازار ص 30 و وفیات الاعیان و تذکرة الاولیاء صص 41-45 و الفهرست در باب کتاب المصاحف ص 6، 183، 185 و حلیةالاولیاء ج 2 صص 357 - 389 و حبیب السیر چ 1 تهران ج 1 ص 266 و تاریخ گزیده چ نوایی ص 632 و صفةالصفا ج 3 ص 197 شود.

معنی کلمه مالک دینار در فرهنگ فارسی

موالی بنی سامه بن لوی القرشی از مشاهیر بصره

معنی کلمه مالک دینار در دانشنامه آزاد فارسی

مالِک دینار ( ـ بصره ۱۳۱ق)
از زهاد و صوفیان و تابعین بصره. محدث زاهدی بود که او را در شمار صوفیان نیز آورده اند، اما در تراجم نامه های خاص ایشان، همچون طبقات سُلَمی و نفحات جامی، ذکری از او نشده است. در بصره به سر می برد و از راه کتابت قرآن کریم ارتزاق می کرد. اندکی پیش از طاعون فراگیر بصره در همان جا درگذشت. از او روایات بسیاری باقی مانده است. بعضی او را از خادمان حضرت امام جعفر صادق (ع) دانسته اند.

جملاتی از کاربرد کلمه مالک دینار

هر که زر دارد ز خوبانست جویا پیش خلق ‏«مالک دینار» اینجا مالک دینار شد
اما درجات زهد در حق آنچه که زهد برای وی است سه است: یکی آن که زاهد شود تا از عذاب آخرت برهد و بس. اگر وی را با عدم برند روا دارد و این زهد خایفان است. یک روز مالک دینار گفت، «دوش دلیری عظیم بکرده ام بر حق تعالی و از وی بهشت خواسته ام». دیگر آن که برای ثواب آخرت باشد. و این تمامتر بود که این زهد برجا بود و محبت برد و این زهد راجیان است.
مردی به نزد مالک دینار آمد و وی را دید که بنشسته و سگی سر بر زانوی وی نهاده است. مرد خواست سگ را براند. مالک گفت: بگذارش که ترا زیان و رنجی نرساند، و از هم نشین بد نیز نیک تر بود.
و یکی ابوبکر صدیق رضی الله عنه را دشنام داد. گفت «آنچه از ما بر تو پوشیده است بیشتر است». از بس مشغولی که به خود است خشم پدیدار نیامده است. و زنی مالک دینار را مرائی گفت. گفت، «مرا هیچ کس نشناخت مگر تو». و یکی شعبی را سخنی گفت، «اگر راستی می‌گویی حق تعالی مرا بیامرزاد و اگر دروغ می گویی خدای تعالی تو را بیامرزاد».
نقل است که یک روز حسن بصری و مالک دینار و شقیق بلخی دربر رابعه رفتند و او رنجور بود. حسن گفت: لیس بصادق فی دعواه من لم یصبر علی ضرب مولاه. صادق نیست در دعوی خویش هر که صبر نکند بر زخم مولای خویش.
تو را که مالک دینار نیستی سعدی طریق نیست مگر زهد مالک دینار
دشمنت را چو خرد نیست اگر گنج نهد نشود مالک دینار به ملک و دینار
گر نباشد نیستی در حضرت هستی متاع مالک دینار باشد هر که دینار آورد
یک روز مالک دینار را گفت: نگاه داشتن زبان بر خلق سخت تر است از نگاه داشتن درم و دینار.
زنی مالک دینار راگفت، «ای مرایی»، گفت نام من اهل بصره که کرده بودند، تو بازیافتی.