یتکلمون

معنی کلمه یتکلمون در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یَتَکَلَّمُونَ: سخن می گویند
معنی لَا یَتَکَلَّمُونَ: سخن نمی گویند
ریشه کلمه:
کلم (۷۵ بار)
راغب می‏گوید: کلم تأثیری است که با چشم یا گوش درک شود کلام با گوش و کلم (زخم) با چشم درک می‏شود «کَلَّمْتُهُ» یعنی به او زخم زدم که اثرش ظاهر شد. در مجمع فرموده: کلم به معنی زخم است و معنای اصلی آن تأثیر می‏باشد کلم (زخم) اثری است دلالت بر زخمزن دارد و کلام اثری است دلالت بر معنی دارد. ظاهراً کلام راغب نیز به کلام مجمع راجع است. در شرح جامی گوید: علت این تسمیه آن است که کلمه و کلام در نفوس و اذهان اثر می‏کند مانند زخمها در اجسام. پس منطوق انسان را از آن جهت کلمه و کلام گویند که در اذهان اثر می‏گذارند به واسطه دلالت بر معانی خود. تکلیم و تکلم هر دو به معنی سخن گفتن است و در اولی مفعول منظور است به خلاف دوم مثل . خدا با موسی به طور مخصوصی سخن گفت. و مثل . سخن نمی‏گویند مگر آنکه خدا اذنش داده است. کلمه در قرآن‏ کلمه در قرآن به چند معنی آمده است: 1- لفظ و سخن. . که مراد کلام کفرآمیز است . 2- عیسی «علیه السلام» . . ظاهراً عیسی «علیه السلام» از آن جهت کلمة خوانده شده که وجودش اثر به خصوصی بود از جانب خدا، گرچه مخلوق همه کلمات اللَّه اند ولی این عنایت در اثر بی پدر بودن در عیسی «علیه السلام» بیشتر است. بعضی گفته‏اند: علت این تسمیه آن است که آن حضرت در اثر کلمه «کن» از جانب خدا «فیکون» شده است ولی کلمه «کن» درباره همه است . درباره آدم آمده . ولی به آدم کلمه اطلاق نشده است اقول دیگری نیز در این باره هست که باید در کتب دیگر دید در المنار چهار وجه و در مجمع وجوهی نقل شده است. معنی آیه اول: مسیح عیسی بن مریم فقط پیامبر خدا و اثر خداست که به وجود مریم انداخته و در وجود او قرار داده است. آیه دوم: ای مریم خدا به تو مژده می‏دهد اثری و فرزندی که از جانب خدا به تو داده می‏شود نام مبارکش عیسی است پسر مریم. در آیه . مجموع مفسران گفته‏اند مراد از «کلمة» عیسی است یعنی ای زکریا خدا به تو مژده می‏دهد یحیی را که تصدیق کننده کلمه‏ای از جانب خداست در اینصورت یحیی از مبشران عیسی علیهما السلام بوده است، فقط ابو عبیده قائل است که مراد از «کلمة» کتاب یا وحی است (المنار و مجمع). 3- وعده. . مراد از «کلمة» در اینجا چنانکه گفته‏اند وعده است و مراد از وعده چنانکه در المیزان آمده . است که خدا به هنگام هبوط آدم این وعده و این مهلت را داده است وگرنه لازم بود که در اختلاف امت اهل باطل از بین بروند در المنار گفته مراد از کلمه . است که خدا قضاوت در اختلاف را به روز قیامت موکول فرموده است در آیات: . . . . و سایر آیات نیز کلمه به معنی وعده است النهایه بعضی در وعده عذاب و بعضی در وعده رحمت و بعضی در وعده مهلت مثل . که صریح در وعده عذاب است. در آیه . ظاهرا مراد وعده تأخیر عذاب است. **** * . در ماقبل این آیه قول ابراهیم«علیه السلام» ذکر شده که به بت پرستان فرمود: «اِنَّبی بَراءٌ مِمَّا تَعْبُدوُنَ» ظاهر آن است که «هاء» در «جعلها» راجع به برائت است وبرائت از بتها عبارت اخرای توحید می‏باشد یعنی: خدابرائت از شرک رادر فرزندان ابراهیم همیشگی فرمود تا آنها به توحید برگردند. *. جمهور مفسران آن را کلمه توحید و بعضی سکینه گفته‏اند، المیزان بعید نمی‏داند روح ایمان باشد که به تقوی امر می‏کند. بعید نیست که بگوییم «التقوی» بیان کلمة است و اطلاق کلمه بر آن بدین لحاظ است که تقوی اثری است در قلب یعنی: خدا آرامش خویش را بر رسول و مؤمنان نازل فرمود و تقوی را ملازم آنها کرد آنها به تقوی لایق و اهل آن بودند. کلمات در قرآن کلمات نیز مانند کلمه در قرآن کریم مصادیقی دارد: 1- . کلماتیکه آدم و زنش از خدا اخذ کرده و خدا را با آنها خواندند و خدا توبه شان را قبول کرد ظاهرا همان است که در آیه . آمده. عیاشی چهار حدیث در این باره نقل کرده در دو حدیث کلمات نظیر آیه اعراف است و چهارم از علی «علیه السلام» است که فرمود: کلماتیکه آدم از خدا اخذ کرد و گفت:«یارَبِ‏اَسْئَلُکَ بِحَقِ مُحَمَّدٍ لَمّا تُبْتَ عَلَّیَ» خدا فرمود: محمد را از کجا دانستی؟ گفت: او را آنگاه که در جنت بودم در سراپرده اعظم تو نوشته دیدم. درمجمع نقل شده: آدم دید در عرش اسمائی معظم و مکرم نوشته شده است از آن نامها پرسید گفته شد: اینها نامهای کسانی است که بهترین خلق در نزد خدااند، نامها عبارت بودند از: محمد،علی، فاطمه، حسن وحسین، آدم با آنها به خدا متوسل شد تاخدا توبه او را پذیرفت. ناگفته نماند: مانعی نیست که آدم نامهای مقدس پنج تن علیهم السلام را با کلمات آیه فوق بزبان آورده باشد. 2- موجودات. . آیه زیر از این آیه روشن‏تر است . آنچه به نظر می‏آید این است که مراد از «کَلِمات» در هر دو آیه موجودات و مخلوقات خداست، هر فرد فرد موجود اثری از خدا است، مرکب بودن دریا برای نوشتن شمارش آنها اشاره‏است به اینکه بشر از تعداد و شمارش مخلوقات خداوند عاجز است چنانکه از شمارش نعتمهای خدا، . ولی بی نهایت بودن مخلوقات را نمی‏رساند، شاید اطلاق کلمه به مخلوق از آن‏جهت باشد که مخلوقات دلالت بر وجود خدا دارند مثل دلالت کلمه بر معنایش. قطع نظر از موجودات منظومه شمسی برای نمونه کافی است بدانیم که کهکشان ما همان راه شیری در آسمان محتوای صدمیلیارد ستاره است و در میدان نفوذ تلسکوپ پنج متری چند میلیارد کهکشان مجزا وجود دارد و در فاصله 85 میلیون سال نوری کهکشانهای دیگری کشف کرده‏اند که هر یک دارای میلیاردها ستاره‏اند آنوقت ملاحظه فرمایید مخلوقات خدا چه قدر و تاکجااند(سُبْحانَ مَنْ خَلَقَ الْعالَمَ) و حتی اگر ذرات آب دریا با خود آن نوشته شود به خودش هم کفایت نخواهد کرد کجا مانده به موجودات دیگر. از اینجا است که «لَنَفِدَ الْبَحْرُ قَبْلَ اَنْ تَنْفَدَ کَلِماتُ اللهِ». معنی آیه اول: بگو اگر برای شمردن مخلوقات پروردگارم دریا مرکب بود هر آینه پیش از تمام شدن موجودات دریا تمام می‏شد و اگر دریای دیگری مانند آن را به کمک می‏اوردیم باز تمام می‏شد. آیه دوم: اگر همه درختان روی زمین قلم بودند و دریا با هفت دریای دیگر مرکب می‏بود (در شمارش مخلوقات خداوندی دریاها تمام می‏شدندولی) مخلوقات خدا تمام نمی‏شد حقا که خدا عزیز و حکیم است. هفت دریا برای مثال است نه اینکه مثلا هشت دریا کفایت می‏کرد. در مجمع ذیل آیه اول کلمات را: آنچه خدا از کلام و حکمتها در قدرت دارد و در ذیل آیه دوم مقدورات و معلومات خداوند گرفته که با کلمات تعبیر آورده می‏شوند. در المیزان آمده: خدا با دهان سخن نمی‏گوید قول خدا همان فعل خداست، فعل خدا کلمه خوانده می‏شود که بر وجود خدا دلالت دارد... و از این معلوم می‏شود هر چه بوجود می‏آید و هر واقعه‏ای که بوجود می‏پیوندد از این حیث که دال بر خداست کلمه خوانده می‏شود، در ذیل آیه دوم نظیر این سخن را گفته وعلت تمام نشدن کلمات را غیرمتناهی بودن آنها دانسته است. ولی چنانکه گفتیم از آیات غیرمتناهی بودن کلمات استفاده نمی‏شود مگر آن که مراد از آنها مثل قول مجمع مقدورات خداوند باشد. * . راجع به این آیه در «عهد» مشروحا سخن گفته‏ایم، کلماتیکه ابراهیم «علیه السلام» با آنها امتحان شده در آنجا گفته‏ایم که ظاهرا قربانی اسماعیل، اسکان دادن خانوده‏اش در سرزمین خالی مکه و نظیر آنهاست و علت اطلاق کلمات بر آنها به نظر من آنست که دلالت بر ثبات و استقامت آن حضرت داشتند. * . . ظاهرا مراد از کلمات در اینگونه آیات وعده‏های خداست. کلام و کلم کلام در استعمال قرآن مطلق سخن و دستور است . . می‏شود گفت: کلام در این آیه مصدر است یعنی من تو را برگزیدم به دستورهای خودم و به سخن گفتنم با تو. کَلِم به فتح کاف و کسر لام جمع کلمه است و چهاربار در قرآن آمده و شامل اسم و فعل و حرف است و به کمتر از سه کلمه اطلاق نمی‏شود .

جملاتی از کاربرد کلمه یتکلمون

و قیل علّم کل قوم لسانهم الذی یتکلمون به. هذا قول ابی العالیة و ابن زید و الحسن.