مالاکلام

معنی کلمه مالاکلام در لغت نامه دهخدا

مالاکلام. [ ک َ ] ( ع ص مرکب ) آنچه در آن جای سخن و مجال حرف زدن نباشد. ( آنندراج ). مأخوذ از تازی ، ناگفتنی و غیرقابل تقریر و بی گفتگو و بی چند و چون و بی چانه. ( ناظم الاطباء ) : ادرار مدام وانعام مالاکلام تمام دور دور و عهد عهد مقرر و مسلم دارند. ( ترجمه محاسن اصفهان ص 120 ). اگر مورخ اندیشه کند که چیزی نویسد که محقق و مالاکلام باشد. ( رشیدی ).

معنی کلمه مالاکلام در فرهنگ عمید

آنچه در آن جای سخن نباشد، بی گفتگو، بی چند و چون.

معنی کلمه مالاکلام در فرهنگ فارسی

( جمله اسمی صفت ) ۱ - آنچه کهدر آن مجال سخن گفتن نباشد : از ملک اسلام رهین نعمت نلا کلام باشم . ۲ - بسیار .

جملاتی از کاربرد کلمه مالاکلام

مرد جانان دوست جان دشمن بود مالاکلام بایزیدی یا یزیدی هر دو بودن کی توان
رسید دعوت مالاکلام هان صوفی قدم به معرکه درنه درین زمان لا خاف
از حیرت جمالش راه سخن ندارم چون عاملی که باقیش مالاکلام گردد