معنی کلمه یزیدی در لغت نامه دهخدا
یزیدی. [ ی َ ] ( اِخ ) یزیدیه. منسوب به یزیدبن انیسة و ازپیروان او. فرقه ای از خوارج. رجوع به یزیدیه شود.
یزیدی. [ ی َ ] ( اِخ ) ابراهیم بن یحیی بن مبارک ، مکنی به ابواسحاق و معروف به یزیدی ، از ادبای اوایل قرن سوم و از تلامذه اصمعی بود. از آثار اوست : 1- ناء الکعبة و اخبارها. 2- ما اتفق لفظه و اختلف معناه. 3- مصادر القرآن. ابراهیم به سال 225 هَ. ق. درگذشت. ( از ریحانةالادب ج 4 ص 336 ). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی شود.
یزیدی. [ ی َ ] ( اِخ ) علی بن احمدبن سعید یزیدی ، حافظ معروف به ابن حزم اندلسی ، صاحب تصنیفات بسیار و معروف بود و به مذهب ظاهریه تمایل داشت. ( از لباب الانساب ). و رجوع به ابن حزم شود.
یزیدی. [ ی َ ] ( اِخ ) محمدبن ابی محمد، مکنی به ابوعبداﷲ پسر یحیی بن مبارک ، در لغت و قرائت و شعر سخت مهارت داشت و به همراهی معتصم خلیفه به مصر رفت و در همانجا درگذشت. قطعه زیر از اوست :
الهوی امر عجیب شأنه
تارة یأس و احیاناً رجا
لیس فیمن مات منه عجب
انما یعجب ممن قد نجا.( از قاموس الاعلام ترکی ج 6 ).
یزیدی. [ ی َ ] ( اِخ ) محمدبن عباس بن یحیی بن مبارک از ائمه نحو و ادب و نوادر اخبار عرب بود و تربیت اولاد مقتدر خلیفه عباسی ( 295 - 320 هَ. ق. ) را به عهده داشت. از آثار اوست : 1- اخبار یزیدبن معاویه یا اخبار یزیدیین. 2- مختصری در نحو. 3- مناقب بنی العباس. وی به سال 310 یا 313 هَ. ق. درگذشت.( از ریحانة الادب ج 4 ص 336 ). و رجوع به ماده ابوعبداﷲ یزیدی... و قاموس الاعلام ترکی و لباب الانساب شود.
یزیدی. [ ی َ ] ( اِخ ) یحیی بن مبارک بن مغیرة عدوی ، مکنی به ابومحمد، یکی از بزرگان و علما و ادبابود و در علم قرائت و علم نحو ید طولی داشت و در قرائت تلمیذ ابوعمرةبن العلا و خلف وی بود و بعد از استاد خود در بصره امام القراء گشت و بعداً به بغداد منتقل گردید و به سمت مربی گری اولاد یزیدبن منصور الحمیری که دائی مهدی خلیفه عباسی بود، نایل شد و از این رو ملقب به یزیدی گشت. بعد به هارون الرشید انتساب پیدا کرد و مربی مأمون شد. به تقلید «نوادر» معروف اصمعی در علم لغت کتاب النوادر را نوشت ، در نحو هم «کتاب المقصور والمدود» را تألیف کرد و «کتاب النقط والشکل » هم از تألیفات اوست. ( از قاموس الاعلام ترکی ). یحیی بن مبارک بن مغیره عدوی ، قاری و نحوی و لغوی وشاعر معروف به یزیدی و مکنی به ابومحمد، از ادبا و علمای نامی قرن دوم هجرت بود. وی نحو را از کسایی و لغت و عروض را از خلیل بن احمد آموخت. از آثار اوست : 1- دیوان شعر مرتب. 2- المقصور و الممدود. 3- النقط و الشکل. 4- النوادر. 5- الوقف والابتداء. یحیی همراه مأمون به خراسان رفت و در سال 202 هَ. ق. در مرو درگذشت. ( از ریحانة الادب ج 4 صص 336 - 337 ). نیز از آثار دیگر اوست : 1- مناقب بنی العباس. 2- مختصر النحو. ( از اعلام زرکلی ). و رجوع به تاریخ ابن خلکان ج 2 ص 372 و لباب الانساب و اعلام زرکلی ذیل یحیی بن مبارک شود.