یقدر

معنی کلمه یقدر در دانشنامه اسلامی

[ویکی الکتاب] معنی یُقَدِّرُ: اندازه گیری می کند - تعیین اندازه می کند (اصل معنای قدر ضیق و تنگی است ، تعیین حدود و تقدیر یک موضوع نیز در واقع تنگ کردن محدوده ی آن است )
معنی یَقْدِرُ: تنگ می گیرد (اصل معنای قدر ضیق و تنگی است ، تعیین حدود و تقدیر یک موضوع نیز در واقع تنگ کردن محدوده ی آن است )
معنی لَا یَقْدِرُ: قدرت ندارد - دستش به جایی نمی رسد
معنی لَّن یَقْدِرَ عَلَیْهِ: هرگزبر او دست نیابد (کلمه قدر به معنای منزلت است ، و اگر شب نزول قرآن را شب قدر خوانده به خاطر اهتمامی بوده که به مقام و منزلت آن شب داشته ، و یا عنایتی که به عبادت متعبدین در آن شب داشته . بعضی دیگر گفتهاند : کلمه قدر به معنای ضیق و تنگی است ، و شب ...
ریشه کلمه:
قدر (۱۳۲ بار)
(بر وزن فلس) و قدرت و مقدرة به معنی توانائی است. . خدا عبد مملوکی را مثل زده که بر چیزی قادر نیست. 2- ایضاً قدر به معنی تنگ گرفتن است «قَدَرَ اللَّهُ عَلَیْهِ الرِّزْقَ: ضَیَّقَهُ» این معنی از لفظ «بسط» که در آیات در مقابل قدر آمده به خوبی روشن می‏شود . خدا وسعت می‏دهد روزی را به کسی که می‏خواهد و مصلحت اقتضا می‏کند. 3- ایضاً قدر به معنی تقدیر و اندازه‏گیری و نیز به معنی اندازه است راغب گوید:«اَلْقَدْرُ وَ التَّقْدیرُ: تَبْیینُ کَمِّیَّةِ الشَّیْ‏ءِ». طبرسی ذیل آیه «لَیْلةِ الْقَدْر» فرموده: قدر آن است که شی‏ء با شی‏ء دیگرمساوی باشد بدون زیاده و نقصان «قَدَرَ اللَّهُ هذا الْاَمْرَ یَقْدِرُهُ قَدْراً» یعنی خدا آن را بر مقداری که مصلحت اقتضا می‏کرد قرار داد. . خدا برای هر چیزی اندازه‏ای معین قرار داده است . شکافتیم زمین را چشمه هائی پس آب آسمان و زمین به هم رسیدند بر نحوی که تقدیر شده بود بدون زیادت و نقصان. راجع به «اِنّا اَنْزَلْناهُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ» مستقلاً بحث خواهد شد. . این تعبیر در سوره حج آیه 74 و در زمر آیه 67 نیز آمده است در معنی آن گفته‏اند: خدا نشناختند حق شناختنش، خدا را تعظیم نکردند حق تعظیمش. این هر دو قابل قبول است، از راغب نقل شد که قدر بیان کمیت شی‏ء است. آن در معانی غیر محسوس نیز به کار می‏رود گویند قدر فلانکس و از آن احترام، وقار، عظمت و وزنه اجتماعی اراده می‏کنند چنانکه در کتب لغت هست. پس مانعی ندارد که بگوئیم: خدا را تعظیم نکردند تعظیم لایق، خدا را نشناختند شناختن لایق. آیه‏ای که نقل شد در رد یهود است که برای مقابله با رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» می‏گفتند: اصلاً خدا به بشری وحی نکرده است در ذیل آیه فرموده: «قُلْ مَنْ اَنْزَلَ الْکِتابَ الَّذی جاءَ بِهِ مُوسی...» و در صدر فرموده: خدا نشناختند حق شناختن (وگرنه می‏دانستند که لازمه خدایی ارسال رسل است و نمی‏گفتند: خدا به انسانی وحی نکرده است). *** قَدَر: (بر وزن فرس) توانائی. اندازه. در جوامع الجامع گفته: قَدْر و قَدَر (بر وزن فلس و فرس) دو لغت اند. یعنی به یک معنی مثل . به زنان متاع دهید ثروتمند به اندازه قدرتش و تنگدست به اندازه توانائیش. . ما هر چیز را به اندازه آفریدیم. . هیچ چیزی نیست مگر آنکه خزائن آن نزد ماست و جز به اندازه معین نمی‏فرستیم. . شاید مراد از «قدر» مقدار و اندازه باشد یعنی مقدار ابتلاآت و امتحانهائی که به موسی تا رسیدن به نبوت رخ داده بود صدر آیه مؤیّد آن است یعنی ای موسی سپس بر حالی که به قدر کافی امتحان شده بودی آمدی و من تو را خاصه خویش کرده و نبوت دادم.و شاید مراد زمان معین باشد یعنی در وقتی آمدی که برای نبوتت تعیین شده بود. . «قَدَراً مَقْدُوراً» ظاهراً عبارت اخرای «وَ کانَ اَمْرُ اللَّهِ مَفْعُولاً» است که در آیه ماقبل واقع شده لذا طبرسی و زمخشری و بیضاوی «قَضاءً - مَقْضِّیاً - حُکْماً مَبْتُوتاً» گفته‏اند، مقدور بودن امر نسبت به خداست پس می‏شود آن را حتمی معنی کرد یعنی: امر خدا حکم حتمی است و جای خود را می‏گیرد قدر گاهی به معنی وقت مقدر و مکان مقدر نیز آید چنانکه راغب گفته مثل . که به معنی وقت معلوم است و مثل . یعنی نهرها به قدر وسعتشان جاری شدند. *** تقدیر: اندازه‏گیری و تعیین راغب گفته: تقدیر خدا بر دو وجه است یکی اعطاء قدرت بر اشیاء دیگری آنکه اشیاء را بر مقدار مخصوص و وجه مخصوص قرار بدهد به اقتضاء حکمت...مثل تقدیر هسته خرما که از آن خرما بروید نه سیب و زیتون و مثل تقدیر منی انسان که از آن انسان به وجود آید نه حیوانات دیگر. پس تقدیر خدا بر دو وجه است یکی حکم به اینکه فلانطور باشد یا نباشد... دوم اعطاء قدرت بر اشیاء... . یعنی در زمین برکت گذاشت و اقوات آن را برای عموم نیازمندان اعم از انسان و غیره در چهار دوران مقدر و تعیین کرد رجوع شود به «ارض». . مراد از تقدیر همان تعیین و اندازه‏گیری است که دشمن درباره رسول خدا کردو گفت: ساحرش بنامید . مراد تعیین منازل ماه است در حرکت خویش که هر روز در نظر بیننده در محلی قرار می‏گیرد. . فاعل «قَدَّرُوا» ممکن است اهل بهشت باشد یعنی ظرفها و اکواب را اندازه‏گیری کرده‏اند که از آن اندازه کم و زیاد نیست و ممکن است به خدمتکاران و «طائفین» برگردد که آنها اندازه کرده‏اند. . «قَدَرْنا» ظاهراً به معنی تقدیر است مثل . ظاهراً مراد تقدیر نطفه است تا به حالت جنینی بیاید یعنی تقدیر و تعیین کردیم که نطفه از مراحل مختلف گذشته و به شکل انسان درآید مثل . بعضی از بزرگان آن را اعم گرفته گوید: تقدیر کردیم آنچه از حوادث بر شما رخ می‏دهد... از طول عمر، کوتاهی آن، هیئت، جمال، صحت، مرض، رزق و غیره. ولی ظاهراً این عموم مراد نباشد بعضی «قَدَرْنا» را از قدرت گرفته یعنی بر اینها توانا بوده‏ایم پس بهتر توانائیم ولی به قرینه آیات دیگر تقدیر بهتر است. * . ظاهراً آیه ذیل نظیر آیه . است و ظاهراً مفعول «فَهَدی» جمله «قَدَّرَ» یعنی «هَدی اِلی ما قدَّرَ» پروردگاری که برای اشیاء عالم اندازه گرفت، مقادیر و مراحلی معین کرد و آنها را به آنچه تقدیر کرده هدایت نمود و همه تکویناً به آنچه تقدیر کرده می‏روند مثلا یک پرنده می‏داند چگونه تخم بگذارد، چگونه بچه در بیاورد، چگونه لانه بسازد، به کدام طعام احتیاج دارد، از دشمن چگونه بپرهیزد، در زمستان چگونه به جاهای گرمسیر بکوچد و...هکذا انسان و سایر موجودات. و این یکی از عجائب خلقت است گویند آنگاه که بشر خواست از ماشینهای جوجه کشی استفاده کند نتیجه مثبت نداد، دفعه دیگر درحال مرغ خانگی دقت کردند دیدند که هر روز تخم را زیر سینه‏اش زیر و رو می‏کند دانستند که باید به تخم از هر طرف حرارت داد آن کار را کردند نتیجه مطلوب به دست آمد و تخمها مبدل به جوجه شدند، پاک و منزه و توانا است پروردگاری که زندگی هر حیوان را تقدیر کرده و طبعاً به آن هدایتش فرموده است، ممکن است هدایت تشریعی و تکوینی هر دو مراد باشند. *** قدیر: توانا. و آن از اسماء حسنی است و چهل و پنج بار در قرآن کریم آمده است . راغب می‏گوید قدیر آن است که آنچه را بخواهد مطابق مقتضای حکمت می‏کند نه زیاد و نه کم، لذا صحیح نیست غیر خدا با آن توصیف شود، «مقتدر» نظیر قدیر است مثل . لیکن آن گاهی وصف بشر آید... قدیر یا مقتدر در قرآن پیوسته در وصف خدا آمده است. قِدر: (به کسر قاف و سکون دال) دیک. در مفردات گفته: اسم ظرفی است که در آن گوشت می‏پزند . کاسه هایی به بزرگی حوضها و دیکهای ثابت. لیله قدر لیله قدر یعنی شب تقدیر، شب اندازه‏گیری، شب تعیین بعضی از اشیاء. از این سوره مبارکه چند مطلب استفاده می‏شود : 1- قرآن در شب قدر نازل شده، شب قدر در ماه رمضان است زیرا در قرآن می‏خوانیم . در «نزل» روشن خواهد شد، چگونه قرآن در یک شب نازل شد حال آنکه در بیست و سه سال به تدریج نازل شده است. 2- شب قدر از هزار ماه بهتر است «لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْرٌ مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ» آیا از این جهت بهتر است که قرآن در آن نازل شده؟ مثل اینکه بگوئیم روز بیست و هفت رجب از هزار روز بهتر است زیرا در آن روز رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» مبعوث شده است وگرنه وقت به خودی خود از وقت دیگر بهتر نیست. و یا عمل در آن بهتر از عمل در هزار ماه است که در آنها شب قدر نیست؟ بسیاری از اهل تفسیر شق دوم را اختیار فرموده‏اند، در المیزان بعد از نقل آن فرموده: این به غرض قرآن نزدیک است پس احیاء آن با عبادت بهتر از عمل هزار ماه است طبرسی رحمه‏اللَّه در مجمع و جوامع الجامع آن را اختیار فرموده است از اهل بیت علیهم السلام نیز در همین زمینه وارد شده در برهان از امام صادق «علیه السلام» نقل شده که راوی گفت: «کَیْفَ یَکُونُ لَیْلَةُ الْقَدْرِ خَیْراً مِنْ اَلْفِ شَهْرٍ؟ قالَ: اَلْعَمَلُ فیها خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فی اَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فیها لَیْلَةُ الْقَدْرِ». نیز در همان کتاب از کافی در ضمن روایت حمران از حضرت باقر «علیه السلام» مروی است که: «فَقالَ وَ الْعَمَلُ الصَّالِحُ فیها مِنَ الصَّلوُِ وَ الزَّکوُةِ وَ اَنْواعِ الْخَیْرِ خَیْرٌ مِنَ الْعَمَلِ فی اَلْفِ شَهْرٍ لَیْسَ فیها لَیْلَةُ الْقَدْرِ...». درکشاف گوید: ارتقاء فضیلت شب قدر تا این حد، علتش وجود مصالح دینیه است از قبیل نزول ملائکه و روح و تفصیل هر امر از روی حکمت. این کلام همان شق اول است که دراول نقل شد در کافی از امام صادق از امام زین العابدین علیهما السلام در ضمن حدیثی نقل شده که: خداوند به رسول خدا فرمود: «َ هَلْ تَدْری لِمَ هِیَ خَیْرٌ مَنْ اَلْفِ شَهْرٍ؟ قالَ: لا، قالَ: لِاَنَّها تَنَزَّلُ فیهَا الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ...» این روایت در بیان شق اول است یعنی علت خیر بودن آن نزول ملائکه و تفصیل امر در آن است. بنابراین هزار ماه برای بیان کثرت است نه عدد واقعی مثل . به موجب بعضی از روایات شیعه و اهل سنت مراد خیر بودن از هزار ماه سلطنت بنی امیه است در این باره باید بیشتر تحقیق شود قطع نظر از روایات، شق دوم از نظر نگارنده به ظهور قرآن بهتر می‏سازد و شاید بهتر بودن عبادت در آن شب غیر از بهتر بودن خود آن شب باشد به عبارت دیگر به موجب روایات عمل در آن شب از عمل هزار ماه بهتر است و خود آن شب در اثر «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ...» از هزار ماه بهتر است. واللَّه‏العالم. چه کاری در شب قدر واقع می‏شود؟ 3- «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ وَ الرُّوحُ فیهَا بِاِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ کُلِّ اَمْرٍ» ظاهر این کلمات می‏رساند که در شب قدر ملائکه و جبرئیل (روح شاید ملک دیگری باشد) برای تمشیت همه کارها نازل می‏شوند. آیا به زمین نازل می‏شوند؟ آیا برای کارهای یکساله نازل می‏شوند تا شب قدر سال آینده؟ آیه به محضر پیغمبر و جانشینان او علیهم السلام می‏رسند؟ آیا به مؤمنان سلام می‏دهند؟ اوائل سوره دخان که مستحب است شب 23 رمضان خوانده شود چنین است: . این آیات می‏گویند: قرآن در شبی با برکت نازل شده، برای انذار نازل شده که خدا به وسیله پیامبران گذشته هم انذار می‏کرده است، در آن شب هر کار حکیمانه از هم جدا و متمایز می‏شود، کار حکیمانه‏ای که از جانب خداست، تفریق و متمایز شدن و تعین کارها رحمتی است از جانب خدا که گفتار و در خواست همه را می‏شنود و به همه چیز داناست اینکه خدا می‏فرماید: . آیا قدر معلوم نازل شده‏ها در شب قدر معین می‏شود؟ از آیات گذشته دو چیز به طور یقین به دست می‏آید یکی اینکه در شب قدر امور از هم متمایز و منفصل می‏شوند و تقدیرات از هم جدا و روشن می‏شوند دیگر اینکه شب قدر همیشه هست و خواهد بود زیرا «فیها یُفْرَقُ...» «تَنَزَّلُ الْمَلائِکَةُ...» هر دو مضارع اند و دلالت بر دوام دارند، روایاتی که در ذیل برای نمونه نقل می‏شود مؤیّد استظهارات فوق است: «...اِنَّهُ لَیَنْزِلُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ اِلی وَلِیِّ الْاَمْرِ تَفْسیرُ الْاُمُورِ سَنَةً سَنَةً یُؤْمَرُ فیها فی اَمْرِ نَفْسِهِ بِکَذا وَ کَذا فی اَمْرِ النَّاسِ بِکَذا وَ کَذا...» (کافی از امام باقر «علیه‏السلام»). یعنی در شب قدر به ولی امر (امام هر عصر) تفسیر امور سال به سال نازل می‏شود درباره خویش و مردم به دستوارت مخصوصی مأمور می‏گردد. «...لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِکْرُهُ لَیْلَةَ الْقَدْرِاَوّلَ ما خَلَقَ الدُّنْیا وَ لَقَدْ خَلَقَ فیها اَوَّلَ نَبِیٍّ یَکوُنُ وَصِیٍّ یَکُونُ وَ لَقَدْ قَضی اَنْ یَکُونَ فی کُلِّ سَنَةٍ لَیْلَةٌ یُهْبَطُ فیها بِتَفْسیرِ الْاُمُورِ اِلی مِثْلِها مِنَ السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ...» (کافی از امام باقر «علیه السلام»). این روایت از روایت قبلی اعم است. «...یُقَدَّرُ فی لَیْلَةِ الْقَدْرِ کُلَّ شَیْ‏ءٍ یَکُونُ فی تِلْکَ السَّنَةِ اِلی مِثْلِها مِنْ قابِلٍ من خیر و شر طاعة و معصیة و مولود و احل او رزق فما قدر فی تلک السنة و قضی فهوالمحتوم وللَّه عزوجل فیه المشیة...» تفسیر برهان از امام باقر «علیه السلام». یعنی: در شب قدر هر شی‏ء تا شب قدر آینده درآن سال مقدر و معین می‏شود از خیر، شر، طاعت، گناه، ولادت، مرگ و روزی و هر چه در آن سال تقدیر شده حتمی است و خدا را در آن مشیت است و خدا در آن مسلوب القدرة نیست. در تفسیر برهان است که ابوذر گوید: به رسول خدا گفتم لیلة قدر چیزی است که در زمان انبیاء می‏شود و درآن امر بر آنان نازل می‏گردد و چون رفتند برداشته می‏شود؟ فرمود: «لابَلْ هِیَ اِلی یَوْمِ الْقِیمَةِ» امور چطور تفصیل می‏شود؟ به ملائکه چطور خبر می‏رسد؟ واقعیت این قضایا چیست؟ خدا بهتر می‏داند، ولی عبادت آن شب را در سرنوشت نیکوی یکساله تأثیر به سزائی است. در دعاهای مخصوص آن شب نیز به این قضایا اشاره شده است. 4- «سَلامٌ هِیَ» آن شب سلامتی است. این سلام قهراً شامل حال بندگان خداست و اگر مراد سلام دادن ملائکه باشد چنانکه در بعضی روایات وارد شده آنهم برای بندگان مخصوص است چنانکه در«سلم» از صحیفه سجادیه نقل شد. 5- شب قدر کدام شب است؟ در ابتدای بحث گفته شد که آن یقینا در ماه رمضان است ولی کدام شب از شبهای ان ماه است؟ نزدیک به یقین آن است که شب بیست و سوم ماه باشد. در مجمع از امام صادق«علیه السلام» نقل شده براوی فرمود: «اُطْلُبْها فی تِسْعَ عَشَرَةَ وَاِحْدی وَ اِحْدی وَ عِشْرینَ وَ ثَلثَ وَ عِشْرینَ» در این روایت امام «علیه السلام» سه شب را لاعلی التعیین فرموده است، ظاهرا برای ان است که هر سه شب را به عبادت و دوری از گناهان به سربرند. باز در مجمع از عیاشی ازامام باقر«علیه السلام» نقل شده که فرمود: آن در دو شب 21 و 23 (رمضان)است راوی گفت: یکی معین کنید فرمود: ضرری ندارد که در هر دو عمل کنی آن یکی از آن‏دو است. شیعه و اهل سنت روایت کرده‏اند عبداللَّه انیس انصاری (جهنّی) به رسول خدا «صلی اللَّه علیه و آله» گفت: منزل من از مدینه دور است شبی را امر کنید که در آن داخل مدینه شوم. حضرت شب بیست و سوم را امر فرمودند. لذا آن شب را شب جهنّی می‏خواندند. ولی مشهور در میان اهل سنت شب هفدم رمضان است.

جملاتی از کاربرد کلمه یقدر

فان قیل کیف یجوز ان یغیّر الملک صورة نفسه و هل یقدر غیر اللَّه تعالی تغییر صورة المخلوقین و قد علم ان جبرئیل علیه السلام اتی رسول اللَّه مرّة فی صور رجل و مرّة فی صورته التی ابتدأه اللَّه علیها. و انّ ابلیس اتی قریشا فی صورة شیخ من اهل نجد.
وَ ادْعُوا مَنِ اسْتَطَعْتُمْ مِنْ دُونِ اللَّهِ الی المعاونة علی المعارضة. ای ادعوا کل مخلوق یقدر معاونتکم فی هذا. میگوید: هر که توان آن دارد که سخن گوید بعربیّت او را بیاری گیرید درین معارضه اگر توانید و راست می‌گویید که لَوْ نَشاءُ لَقُلْنا مِثْلَ هذا پس گفت: فَإِلَّمْ یَسْتَجِیبُوا لَکُمْ ای فان لم یستجب لکم من تدعونهم الی المعاونة و لم یتهیأ لکم المعارضة فقد قامت علیکم الحجة. فَاعْلَمُوا أَنَّما أُنْزِلَ بِعِلْمِ اللَّهِ انزله جبرئیل باذن اللَّه و بعلمه ای و اللَّه عالم بانزاله و عالم انه من عنده.