معنی کلمه یرجون در دانشنامه اسلامی
معنی لَا یَرْجُونَ: امید ندارند
معنی قَوَاعِدَ: پایه ها - اساس ها - زنان سالخورده ای که به دلیل کهولت سن کسی میل به ازدواج با آنان ندارد(جمع قاعده است ، در عبارت "و القواعد من النساء اللاتی لا یرجون نکاحا " به معنای زنی است که از نکاح بازنشسته باشد ، یعنی دیگر کسی به خاطر پیریاش میل به او نمیکند ...
ریشه کلمه:
رجو (۲۸ بار)
امید. . شما از خدا چیزی امیدا دارید که آنها ندارند . امیدواری لقاء اللّه آن است که منتظر آن باشیم و باری آن کار کنیم آن که این انتظار و امید را ندارد نسبت بدان بی اعتنا است م کاری نمیکند و این تعبیر عبارت اخری بی عقیده بودن به معاد است که در بسیاری از آیات آمده است. . یعنی امیدی به نکاح ندارند که میدانند کسی به تزویج آنها رغبت نمیکند. خودشان نیز آن حال ندارند. رجاء و رجو را گاهی خوف گفتهاند در صحاح آمده: گاهی رجاء و رجو به معنی خوف آید. در قاموس نیز در بعضی جاها آن را گفته است راغب گوید علت این آنست که خوف رجا متلازم اند، در آیه . فرموده: بلکه از معاد نمیترسند در آیه . خوف و امید هر دو گفته شده است. *. طبرسی در ذیل این آیه فرموده: رجاء به معنی خوف است و شعرابی ذویب را شاهد آورده که گوید: اذا لسعته النحل لم یرج لسعها و خالفها فی بیت نوب عواسل یعنی چون زبنور عسل او را بگزد از گزیدن آن نمیترسد و بار دیگر برای عسل گرفتن به خانه زنبور آید. نوب نوعی از زنبور عسل است و عواسل عسل گیرندههاست. راغب نیز این شعر را نقل کرده و به جای عواسل عوامل گفته. زمخشری آن را در ذیل آیه . شاهد نقل میکند که گویند: رجاء به معنی خوف است. آیه گذشته را طبرسی این طور معنی کرده: چرا از عظمت خدا نمیترسید؟ ولی بهتر است که رجاء در آیه به معنی امید باشد یعنی چه شده که برای خدا عظمتی امید ندارید و خدا را قوی نمیدانید تا او را بندگی کنید و حل مشکلات ار او بخواهید و از وی بترسید؟ در آیه . ظاهراً مراد خوف است یعنی خدا را عبادت کنید و از روز قیامت بترسید. و یا مراد آن است امیدوار روز آخرت باشید و برای آن کار کنید و بدانید که قیامت هست. ناگفته نماند چنان که از راغب نقل شد امید و خوف متلازماند چون به چیزی امیدوار باشیم در همان حال خوف نرسیدن به آن هم هست پس اگر آیات گذشته را خوف یا امید معنی کنیم چندان تفاوتی نخواهد داشت. * ارجاء را تأخیر معنی کردهاند در اقرب الموارد گوید «ارجی الامر: اخّره» کار را به تأخیر انداخت. «ارجیت الامر: اخّرته» کار را به تأخیر انداختم (صحاح) طبرسی ذیل آیه 111 اعراف گوید: ارجاء به معنی تأخیر است. * . یعنی از زنان آن که را میخواهی ترک و از خود دور میگردانی و هر که را خواستی نزد خود اسکان میدهی. در المیزان گوید: این سخن کنایه از ردّ و قبول است و سیاق آیه دلالت دارد که آن حضرت در ردّ و قبول زنی که خود را به او بذل کرده مختار است. به نظر میآید که راجع به همه زنان آن حضرت باشد و مراد از آن این است که بعد از ادای حق واجب ایشان به هر یک هر قدر اظهار علاقه کنی یی کمتر به منزلش بروی و... اختیار با تو است و اللّه العالم. و احتمال داده شده که مراد سقوط وظیفه هم خوابگی و غیره باشد. * . در این آیه و در آیه 111 سوره اعراف آمده است. بعضی آن را بکسر هاء خواندهاند. عاصم و حمزه بکسر جیم و سکون هاء و بعضی «ارجثه» به ضمّ هاء خوانده و میان جیم و هاء، همزه آوردهاند (مجمع) اگر هاء را ساکن بخوانیم باید آن را حرف سکت بدانیم چنانکه المیزان گفته . بنا به قرائت عاصم و حمزه مفعول ارجه محذوف است وها برای سکت است نه ضمیر و بنا بر قرائت دیگران هاء ضمیر است ومراد از آن موسی میباشد معنی آیه چنین است: موسی و برادزش را به تأخیر انداز و در عقوبت آنها عجله نکن و مأمورانی به شهرها بفرست تا ساحران را جمع کرده و بیاورند. * . یعنی دیگران از مردم برای امر خدا تأخیر انداخته شدهاند یا خدا آنها را عذاب و یا بر آنها توبه میکند و خدا دانا و حکیم است. مراد از این مرجون لامراللّه کیستند؟ مضمون آیه 100 از سوره توبه چنین است: از اعراب بادیه نشین که در اطراف شما اند و نیز از اهل مدینه منافقان هستند که آنها را دو دفعه عذاب خواهیم کرد و آیه 101. بدین مضمون است: و دیگران که اعتراف به گناه خویش کرده عمل صالح. بد را با هم آمیختهاند شاید خدا به آنها بر گردد که خدا غفور و رحیم است. آن وقت بعد از سه آیه میرسیم به آیه مورد بحث این آیه چنانکه در المیزان گفته عطف است به آیه 101 که مضمونش ذکر گردید. به عقیده المیزان این آیه منطبق است بر مستضعفین که واسطهاند میان نیکوکاران و بدکاران گرچه در اسباب نزول وارد است که درباره آن سه نفر نازل شد که از جهاد تخلف و بعد توبه کردند و کیف کان آیه مال امر آنها را مخفی میدارد و در علیم و باقی میگذارد حتی از دو اسم علیم و حکیم که در ذیل آیه هست چیزی از عاقبت کار آنها روشن نمیشود. سخن المیزان کاملاً عالی و دقیق است ولی انطباق مرجون لامراللّه بر مستضعفین روشن نیست زیرا آیه 98 سوره نساء که درباره مستضعفین است در آیه ما بعد آن آمده این آیه طرف غفران را تقویت میکند به خلاف مرجون لامر اللّه که در ذیل آیه آنها «وَاللَّهُ عَلیمٌ حَکیمٌ» آمده که هیچ طرف از عذاب و رحمت را تقویت نمیکند. در کافی برای هر یک از آن دو گروه با بی منعقد کرده و روایتشان برخلاف هم است و نیز در باب اصناف الناس از کتاب ایمان و کفر آن دو را غیر هم شمرده است. در المنار گوید:مراد از مرجون لامراللّه عداهای از تخلّف کنندگان از جهاداند که عذاب و رحمت آنها مبهم است ولی در آیه 118 توبه، حال آنها روشن شده. آیه 118. درباره قبول توبه آن سه نفر است که از جهاد تخلّف کردند «وَ عَلَی الثَّلاثَةِ الَّذینَ خُلِفُّوا... ثُمَّ تابَ عَلَیهِمْ لِیَتُوبُوا...» ناگفته نماند این سخن قابل قبول نیست زیرا جمله «اِمَّا یُعَذِّبُّهِمْ وَ اِمَّا یَتُوبُ عَلَیْهِمْ» در مرجون لامراللّه نشان میدهد که غفران و عذاب در روز قیامت خواهد بود نه اینکه تأخیر انداخته شدهاند تا روشن شود که توبه شان قبول خواهد شد یا نه؟ در المیزان آمده: قصه آنها بر این آیه منطبق نیست. از کلام مرحوم طبرسی که درباره آیه جریان تخلف آن سه نفر و قبول توبه شان را نقل کرده بدست میآید که نظرش تطبیق آیه بر مخلّفین است. عیاشی در تفسیر خود از امام باقر ا«علیه السلام» نقل کرده فرمود: مرجون لامراللّه مردمی مشرک بودند که امثال حمزه و جعفر و غیره را کشتند بعد به اسلام داخل شدند خدا را یکتا خواندند و شرک را رها نموند. ایمان را به حقیقت نشناختند که مؤمن و مستحق بشت گردند و در انکار هم نبودند که کافر و مستحق آتش باشند آنها را یا عذاب میکند و یا بر آنها توبه مینماید. این روایت روشن میکند که مرجون لامراللّه غیر از متخلفین است و کار آنها به قیامت مانده است. در روایت دیگری از امام صادق «علیه السلام» نقل میکند که آنها قومی از مشرکین اند خون مسلمانان را ریختند و بعد اسلام آوردند پس آنهایند مرجون لامراللّه و در روایت دیگری از امام صادق «علیه السلام» مستضعفین قال: «هم لیسوا بالمؤمنین و لابالکفار و هم المرجون لامراللّه». «قال عمران سئلت ابا عبداللّه «علیه السلام» عن المستضعفین قال: هم لیسوا بالمؤمنین و لا بالکفار و هم المرجون لامراللّه». فکر میکنم کخه مراد امام «علیه السلام» از مستضعفین همانها بیست که در آیه 98 نساء آمده زیرا که آنها جانب غفرانشان تقویت شده چنان که گفته شد.