معنی کلمه گلستانه در لغت نامه دهخدا
گلستانه. [ گ ُ ل ِ ن َ ] ( اِخ ) ابن شاه ابوتراب محمدعلی حسینی یا حسنی ، معروف به گلستانه و ملقب به علاءالدین از سادات گلستانه ساکن اصفهان. عالمی است عابد، زاهد، محقق ، مدقق ، جلیل القدر و رفیعالمنزله از اعاظم اتقیا و اکابر ثقات محدثین که اورع و ازهد اهل زمان خود بوده و تمامی عمر خود را در افاده و عبادت بسر برده و دارای اخلاق فاضله و خصال کامله و جامع علوم عقلیه و نقلیه بوده و دو مرتبه تکلیف به صدارتش نمودند، لکن از کثرت عقل و فطانت علاوه بر مراتب زهدو ورع بی نهایت که داشته قبول ننموده و استنکاف نمود. هر یک از مصنفات او در اثبات تبحر علمی و جامعیت واکملیت وی برهانی قاطع و شاهدی عدل و قول فصل بلاهزل میباشد. او راست : 1- بهجت الحدایق که شرح صغیر نهج البلاغه بوده و تمامی آن کتاب مستطاب را از اول تا آخرش بطور خلاصه شرح کرده است. 2- ترتیب مشیخه من لایحضرالفقیه که به طرزی عجیب مرتبش کرده و یک نسخه از آن در کتابخانه مدرسه سپهسالار جدید تهران موجود است. 3- حدائق الحقائق فی شرح کلمات کلام اﷲ الناطق که شرح کبیر نهج البلاغه و بیشتر از همه و میل تبحر و تفنن مؤلف خود بود و لکن موفق به اتمام نشده و بفرموده ذریعه تا مقدار کمی از خطبه شقشقیه در سه مجلد تألیف یافته ، چنانچه مجلد اولی از اول کتاب تا خطبه مذکور و دویمی نیز فقط منحصر به شرح همان خطبه بود و سیمی نیز در حدود 1200 بیت تا خطبه کنتم جند لمراءة و اتباع البهیمه میباشد، پس از آقا محمدعلی کرمانشاهی نقل کرده که بخط خودش در ظهر آن نوشته که این شرح فقط همین مقدار بوده و بیشتر از آن نمیباشد... 4- روضةالشهداء و شرح الاسماء الحسنی. 5- منهج الیقین و آن شرح رساله ای است که حضرت صادق ( ع ) برای اصحاب خویش نوشته... وفات علاءالدین در بیست وهفتم شوال 1100 هَ. ق. واقع گردیده ولکن بنابه نقل معتمد شیخ حزین متولد 1103 هَ. ق. ( غ ق ج ) گوید که در صغر خود علاءالدین گلستانه را دیدم با پدرم یگانگی داشت ، اینک قول دیگر در تاریخ وفات علاءالدین را 1110 هَ. ق. بوده است تأیید می نماید. ( از ریحانة الادب ج 3 صص 103-104 ).